نوشته های روزانه ی من



به نام خدا
نامه اول
 سلام دختر خوشگلم آن روزها که تازه ازدواج کرده بودم( سال ۱۳۷۹) خواب دیدم که سه فرزند دارم. نمیدونم چطور خوابی بوده .
الان دو تا فرزند دارم: زینب جان خواهرت و محمدجوادجان برادرت
 تو هم که بیایی سومین فرزندم میشی نمیدونم ولی کی میخوای بیای با خودت شاید بگی که از کجا می دونستی من دختر میشم،نمیدونستم اما در تجربه ۲فرزندم به این نتیجه رسیدم که دختر دار شدن رابیشتردوست دارم .عزیزم در دنیایی که ما زندگی می کنیم،همه آن طور که باید به وظایف خود عمل نمی کنند. انسانیت کم است.
 در جلسه ای بودم که قسمتی از دعای مکارم الاخلاق را توضیح می دادند خیلی دوستش داشتم حضرت امام سجاد علیه السلام انگار اون حرف دل منو میزدن اون دنیایی که من دوست داشتم ترسیم کرده بودند دوست دارم برات بگم که تو هم لذت ببری 
 خدایا بر محمد و آلش درود فرست
وسددنی یعنی مرا محکم کن (سداد بده) که آن کس که با حیله با من برخورد می کند من برای او خیر خواهی کنم خالص باشم و کسی که می‌تواند کار من را راه بیندازد ولی راه نمی‌اندازند من جواب او را بدهم با نیکی کردن و خوبی کردن و کارش را راه انداختن و آنکه از مالش من را محروم می‌کند خدایا من را کمک کن که هر وقت نتوانستم به او کمک کنم و بذل و بخشش کنم به او وآن کسی که با من قطع رابطه می کند من با او صله کنم بعضی ها بدی های من را گفتند یعنی غیبت من را کردند من خوبی های آنها را بگم حسن ذکر بگم و اینکه خوبی ها را ببینم شکرگزار باشم و بدی ها را اصلا نبینم
 خدایا بدیهای دیگران ما را بد نکند و بداخلاقی ها وبد دهنی ها، بدجنسی ها ناشکری ها، ناسپاسی ها ،نق زدن ها  باعث نشه که منم مثل اونها بشم دعا کن برای مادرت دوست دارم خدانگهدار


سلام برعزیز مامان!چطوری؟

دلم کلی برات تنگ شده عزیزم .

منم خوبم الحمدلله مشغول کارهای خونه وحفظ قرآن و برنامه های دیگرم هستم.با برنامه‌ریزی خوب به همه کارهام می‌رسم. امروزصبح برای این که خوابم نبره تو خونه رفتم جامعه القرآن تا برنامه‌ریزی حفظ قرنم رواونجام می‌بدهم واگرشد با یکی از دوستام مباحثه کنم که به نظرم اصل اساسی حفظ قرآن بعدازتکرارمباحثه است.بریم سراغ خاطره امر به معروف امشب.

یکی دیگه ازدوستام درکانال واجب فراموش شده نوشته بود:

 منم از خاطرات و تجربه شما خیلی جرأت گرفتم،مدتی بود توی یه کلاس با مشاورها و دانشجوهای مشاوره و با استاد آقا کلاس داشتیم،
حجابها خیلی نابسامانو برخوردهای زننده.
مدتها ذهنم درگیر بود که چطور توی این فضا امریه معروف کرد که در برابر ما چادریها گارد نگیرند.دائما خاطرات دوستان را می‌خواندم و جرأتم بیشتر شد تا اینکه امروز یکی از اون مشاورای ارشدشون یه روسری تور روی سرش انداخته بود و گردن و همه پیدا،صندلی جلوی من هم می نشست و من خودخوری میکردم،مونده بودم چه جوری بهش بگم زنگ استراحت همه رفتند بیرون، من و دوستم مونده بودیم یه کم وقت بعدش بریم که یه دفعه ای همون فرد برگشت چیزی از توی کیفش برداره، با احترام صداشون کردم و فرصت را غنیمت شمردم و گفتم عزیزم ببخشید روسری تون مناسب نیست و گردن و همه جاتون پیداست البته با توجه به اینکه استاد مرد و مجرد هستند میگم که رعایت کنید یه دفعه ای مهربونه گفت ع پیداستو خیلی استقبال کرد و روسری را جمع و جور کرد و تشکر کرد تا آخر کلاس هم شال را محکم روی سرش و دور گردنش گرفته بود کمتر پیدا باشه
لطف خدا بود موقعیت جورشد بهش گفتم ،
 وسط کلاس هم دیدم یکی از باکلاساشونمانتو جلو باز پوشیده اما یه پیکسل زده جلوش تا کامل باز نشه 
 پایان کلاس جلوی آسانسور منتظر بودیم که اتفاقی به لطف خدا من و دوستم و ایشون  تنها شدیم تا آسانسور برگرده یه دفعه ای گفتم چه پیکسل قشنگی و نوشته اش را خواندم و گفتم  این باحیا بودن شمارا می‌رسونه که با این بستین جلوی مانتو را، اونم خوشش اومد از تمجید من و تأیید کرد ،باب تذکرات بعدی باز شد خدارا شکر ☺️


سلام دخترنازم

خوبی عزیزمامان!

امشب هم دوباره اومدم تابرات یه نامه دیگه بنویسم ویه امربه معروف دیگه رابرات تعریف کنم.

یکی دیگه ازدوستام گفت:

دیروز رفته بودم شیرینی فروشی 
اتفاقا سال هاست از آنجا خرید میکنیم 
و با اینکه تو شهرک غرب هست
ولی آدم های مومن و خوبی هستند 

رفته بودم کیک بگیرم برای کلاس دخترم 
به مناسبت میلاد امام زمان 

خلاصه دست روی هر کیکی گذاشتیم 
عکس یک سگ کارتونی روش بود

منم اول به آقایی که کیک را وزن میکرد 
گفتم یک کیک میخوام که عکس سگ روش نباشه 
با یک حالت مسخره ای گفت نداریم

هفته پیش اتفاقا از همین شیرینی فروشی برای مدرسه پسرم کیک سفارش داده بودم خیلی عالی و خوب کار کرده بودند 

یکی دیگر از کارمند های آنجا که در جریان سفارش هفته پیش من بود 
خیلی با ادب پرسید مشکل چیه 
منم گفتم همه کیک هاتون عکس سک داره 
اتفاقا خیلی تعجب کرد 
وقتی خودش آمد دید خیلی ناراحت شد 
رفت پایین بخش شیرینی پزی 
آمد بالا گفت امروز متاسفانه همه روشون عکس سگ دارند 
    
خلاصه رفتم پیش مدیریت 
اول ولی از شیرینی فروشی شان تعریف کردم 
بعد هم گفتم از شما که اهل رعایت هستید انتظار نمی رود و

پشت سرم دور تا دور شیرینی فروشی هم کارکنان شیرینی فروشی دیدم دارند در این باره با هم بحث میکنند  و کلا فضای مباحثه شددددید گرم بود 

مسئول آنجا بعد از شنیدن حرف هام آمد نگاه کرد، اول گفت خب اینا ست های کارتونی هستند چه اشکالی داره 
منم گفتم تو اییییین همه خلقت خدا فقط دو تا حیوان نجس هستند، شما دقیقا یکی از همان دو تا حیوان را گذاشتید 

بعد بهش گفتم شما دارید ذائقه سازی میکنید 
منو مجبور می کنید که این عکس را انتخاب کنم در واقع آزادی انتخاب من را گرفتید 
این یعنی اجبار 
همه را ساده بزنید هر کسی هر چی خواست خودش بهتان میگه روش بزنید 

مدیریت یکم رفت تو فکر 

گفتم کار شما هم کار فرهنگی هست 
شما خیلی روی مردم تاثیر دارید 
اما باید این تاثیر گذاری در راستای فرهنگ خودمون باشه 
ان وقت کار شما ارزش معنوی هم پیدا میکنه 
خلاصه بنده خدا خیلی عذر خواهی کرد 
بعدهم دوباره زنگ زد به بخش شیرینی پزی 
و در خواست کیک ساده کرد 
مسئول کیک اند بالا 
یکم هم برای آن سخنرانی کردم
کلی عذر خواهی کرد و گفت شما راست میگید 
کار ما خیلی اشتباه بوده 
گفت اگر صبر کنی ده دقیقه یک کیک خوب بهتون میدم ☺️

منم قبول کردم 
بنده خدا رفت پایین و یک کیک با تزئینات فوق العاده برام درست کرد

آخر سر هم بهم تخفیف دادند 

مدیریت فروشگاه هم آمد گفت 
میشه چند تا پیشنهاد خوب بدید 
که روی کیک هامون زنیم
منم چند تا پیشنهاد دادم و قرار شد عکس راشون جور کنم و ببرم

در تمام این مدت جالب بود 
که تو شیرینی فروشی به این بزرگی و شلوغی 
هییییچ کس نیومد 
و خدا خواست حرف من اثر بذاره

اگر مشتری های دیگری میومدن و بحث را می شنیدم شاید با بحث و حرف های بیجا 
حرف من را بی اثر میکردن 
ولی خدا خیلی کمک کرد 
و من با چشم دیدم که اگر برای خدا حرفی بزنی خدا اثرش را می گذارد.

دخترم!رهبرعزیزمون درست به ماها تذکرمی دهند که:

در جامعه‏ اسلامی، تکلیف عامه مردم، امربه معروف ونهی‏ از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسؤولین است. آنها باید وارد شوند. اما امربه ‏معروف و نهی ‏ازمنکر زبانی، مهمتر است. عاملی که جامعه رااصلاح می‏کند، همین نهی ‏ازمنکر زبانی است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمی که اشاعه فحشا می‏کند، به آن آدمی که می‏خواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده‏ نفر، صدنفر، هزارنفر! افکارعمومی روی وجود و ذهن او باید سنگینی کند. این، شکننده ‏ترین چیزهاست.»

الان خیلی ازمردم به این حرفها اهمیت نمی دهندوبه همدیگرامربه معروف ونهی ازمنکر نمیکنند.

اگرحرف رهبرمون راگوش بدیم .این واجب فراموش شده رااحیاکنیم وانجام بدیم خیلی میشه وجهان آماده ظهورامام زمان  عجل الله می رسه 

شبت بخیر.ماچ ماچ


 
گلکم سلام
میخواستم ازامربه معروفهای دوستانم بگویم امانمیدانم چراون مطلب دعای مکارم الاخلاق که خیلی برام جالب بود نگذاشت بدون ذکری ازاون شروع کنم.
دوستم گفت:
داخل پیاده رو خانمی رو دیدم 
که رسما دیگه شلوارک پوشیده بود
شلوار کوتاه نه ها 
شلوراک
 
گفتم فوقش چی میشه 
کتکم می زنه 
داد و بیداد می کنه 
حرف زشت میزنه 
(هر بار من اینو میگما)
 
دیگه طاقت نیاوردم و رفتم جلو 
تا رفتم سلام کردم 
جواب نداد 
 
گفتم خانم حیف شماست
خوشگلین 
این شلوار خیلی کوتاهه که پوشیدید
 
فقط نگاهم کرد 
این جوری 
 
تند تند شروع کردن راه رفتن و اینجوری بودن 
 
منم حرفم رو زدم و برگشتم
 
 
یکی دیگه هم همراهش بود 
اونم اصلا نگاه نکرد 
 
 
جدیدا دارم به این نتیجه می رسم 
کسی که گناه  علنی داره می کنه ترسش بیشتره 
 
چرا_ما_بترسیم؟
هر بار رفتم جلو و برخورد خوبی سعی کردم داشته باشم 
از روی اکراه هم بوده پذیرفتن 
دخترگلم!میدونی همین تذکر دادنهای زبانی چقدرمهمه.
رهبرعزیزم امام ای
(دامت ظله)(روحی فداک) میفرمایند:شما باید کاری کنید که امر و نهی زبانی را - که حتی از جهاد بالاتر است یعنی تاثیرش از جهادی که با توپ و تفنگ و. است ،بیشتر است اگر انجام بگیرد و تحقق پیدا کند - مردم یک بار امتحان کنند .
 
همه مردم مسلمان ، هرکس که مکلف است ؛ در تمام دنیای اسلام اگر کار خلافی دیدند بگویند : آقا نکن ! و بروند . ده نفر اگر بگویند و بروند ، اگر کسی طاقت پیدا کرد که این خلاف را دوباره انجام دهد !
 
خدای متعال در زبان این اثر را قرار دداده است . در امر و نهی این اثر را قرار داده است . ما چرا حکمت الهی را درک نمی کنیم ؟ و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم الهی استفاده کنیم . بکنید تا ببینید می شود یا نمی شود .
دخترگلم!پس تأثیرتذکرلسانی(بازبان)ازجهادباتوپ وتانک و. هم بیشتراست.چقدر به نظرم جالب اومد،یه تحقیق کردم درموردتذکر لسانی کلی مطلب تواینترنت پیداکردم که دوست دارم هربارتونامه هام بهت بگم درموردامربه معروف ونهی ازمنکردرسخنان رهبر عزیرمون.
ان شاالله که حکمت الهی رادرک کنیم وازاین ابزار عظیم الهی درست استفاده کنیم.
مادرت که خیلی دوستت دارد.
شبت بخیر

سلام عزیز دلم!

کجایی تو خیلی دوست دارم.

دارم خودم را آماده می کنم که از سندرم امنیت در بیام کم کم 

وبفهمم اینکه نائب امام زمان می گه فرزند آوری بیش تر داشته باشید یعنی چه؟ ایران ما نیاز به نسل جوان داره در سال‌های آینده

 یه روزی دانشمندان به این نتیجه رسیدند که افزایش جمعیت را کنترل کنندوبیرویه تبلیغ "فرزند کمتر زندگی بهتر" می کردند اما چند ساله  که رهبرمون گفتند زیاده روی کردیم در این مورد ودیگه باید افزایش جمعیت داشته باشیم وبه  فرزندآوری اهمیت بدیم دوستانمون و خانواده ها مون  خودشون که بچه دوست داشتن این هم مزید بر اون شد و همه قصد دارند بچه داربشن بچه  سوم و چهارم  

زینب جان و محمدجوادجان همش میگن یه بچه دیگه به دنیا بیاورین.

من بیشتراز همه  نگران اینم  که نتونم درست زمینه‌ساز تربیت تو باشم میدونم تربیت  درفطرتت هست ودست خداست وما زمینه  ومحیط اون راباید فراهم کنیم و در واقع میترسم خراب کنم تربیتت  را.

بایددراین زمینه روی خودم کارکنم.کتاب بعدیم هم قصد دارم  نکته های تربیت فرزند باشد.

حالابریم  سراغ  خاطرات  امربه معروف دوستان:

دوستم گفت:
من یه شیوه جالب امر به معروف رو میخواستم معرفی کنم ☺️ که خیلی از جاها شاید از تذکری که صرفا مربوط به حجابه تاثیرش بیشتره و تفکر افراد رو تحت تاثیر قرار  میده
البته اصل امر به معروف جای خودشه 
 
راستی این رو هم بگم که یه استاد خوبی دارم که مهارت های ارتباط با دیگران از نگاه اهل بیت و قرآن بهمون یاد میده. جای همگی خالی

 ایشون یادمون دادند که ارتباط و ارتقای رابطه با افراد از نشانه های ایمانه . 

ایشون بهمون گفتن که باید در ارتباط با افراد مخاطب شناسی کرد، شرایط و موقعیت رو در نظر گرفت و خیلی چیزای دیگه که به نظرم برای امر به معروف خیلی حیاتیه.

القصه☺️

دیروز بعد از شرکت در یک جلسه خوب و پر از انرژی با دوستای اهل دل برای برگشت چون بارم سنگین بود اسنپ گرفتم

 راننده خانم بود
 و حجابشون راحت بود

 من کلی با خودم کلنجار رفتم که چی بگم چه جور بگم از کجا شروع کنم؟ 

مثلا با خودم گفتم خوبه نظرش رو در مورد حجاب بپرسم و  .‌

تا اینکه گفتم بذار اول یه نقطه اشتراکی که هردومون قبول داریم رو بهش اشاره کنم و یه ارتباطی شکل بگیره. (البته این هم از آموزه های همون استاد عزیزمون بود.)

گفتم چه قدر هوا سرد شده و ایشون هم گفت بله ما بخاری روشن کردیم و .

بعد برای اینکه بیشتر با هم صحبت کنیم ، گفتم یه استادی داریم میگه حال و هوای زمین و آسمون رو هم اثر میذاره، اگه تو دریا آلودگی بشه رو آسمون هم اثر میذاره و بر عکسش هم هست کلا خیلی چیزها تو طبیعت با هم ارتباط داره و ما خبر نداریم‌ و شاید به خطر همین آلودگی ها زمستونمون اومده تو بهار.

باز گفتم همین استادمون گفته که یه بنده خدایی کار علمی تو آزمایشگاه میکنه و محیط کشت هاش همیشه جواب میده ازش که پرسیدن چه میکنی گفته رو به قبله اینکارو میکنه . چون فقط شنیده انجام کارها رو به قبله بهتره.
 
بله عزیز جان ما سعی کردیم یه مفهوم دینی رو علمی و جذاب به ایشون تزریق کنیم

اگر ایشون آدم اهل فکری باشه درمورد بقیه دستورای خدا بیشتر فکر میکنه .

البته شرایط با شرایط فرق داره 

اون خانم احتمالا از صبح تا بعد ظهر که من باهاش رفتم کلی اعصاب مصابش داغون بود به همین شاید امر به معروف نتیجه عکس میداد.☺️

استادمون میگن علت اینکه بعضی ها بد حجابن به خاطر اینه که فکر میکنن آدمای چادری بداخلاقن یا کلا خاطره خوبی ازشون ندارن یا برای همین به ما میگن حتی اگر نتونستین امر به معروف کنید یه لبخند بزنید یه گفتگوی موثر شکل بدین و اینکه آدم خبر نداره طرفی که باهاش روبرو میشه چه لقمه ای خورده و پدر مادرش کی بوده و خیلی چیزای دیگه.

البته این مدل امر به معروف نیاز داره به اینکه آدم یکم خلاقیت داشته باشه و حرفی جالب برای طرف مقابلش .

امشب صحبت به درازا کشید،مامان می‌ره لالا کنه.

شبت بخیر عزیزکم.


سلام  ای امانت الهی!

امشب هم یک خاطره دیگه از یک دوست دیگر در مورد امر به معروف و نهی از منکر:

هفته گذشته تو مترو منتظر بودم قطار بیاد،خانمی که کنارم نشسته بود،بعد چند لحظه روسریش افتاد(ساتن بود وسر میخورد)وسرش نکرد
منم گفتم خانمی روسریت افتادا،حواست نیست
با تعجب نیگام کرد و گفت مگه چه اشکالی داره؟
منم با تعجب بیشترگفتم:اشکالی نداره!؟
گفت:اعتقادات هر کس به خودش مربوطه و.
اون‌گفت من گفتم
قطار اومد،بلند شدیم سوارشیم،
گفتم بفرما،تا دو ایستگاه هم مسیریم
گفت :اگه عجله نداری وایسیم بعدی

خلاصه همون وسط وایسادیم و بحث علمی کردیم
دختره گفت :استادم هم نتونست منو قانع کنه
دانشجوی پزشکی بود
استادش گفته بود مردا تحریک میشن و این گناهه
ومیگفت این دلیل قانع کننده ای برا من نیست،مردا نگاه نکنن،من در مورد اینکه چرا اول پای چپ را باید داخل دستشویی بذاریمو.تحقیق کردم و قانع شدم اما چرایی حجاب هنوز منو قانع نکرده

گفتم خب الحمدلله که اهل تحقیق هستین،
این مستحبه و شما تحقیق کردین و دیدین خدا تا کجاها هواسش به بنده هاش هست،دیگه ببینین وقتی میگه واجب،دیگه تا چه حد به نفع ماست

دردسرتون ندم،دیگه همونایی که‌خودتون بیشتر از من بلدین
کتاب معرفی کردم و حجاب از نظر روانشناختی و .حتی این حرف استاد پناهیان هم که گفته بود بیحجابی شما نامهربونی در حق هم جنس و غیر همجنسه(ساندویچ پیچی،از هیکل رو فرم و موهای نرم و و خوشرنگ و)
جالبه که اینو قبول کرد
سه تا قطار دیگه اومد و رفت وما همچنان مشغول بحث و تبادل نظر
یکی از اهداف آشنایی بیشتر اون دختر با حجاب بود اما به لطف‌خدا یه امر به معروف همگانی شد،چون اونایی که رو صندلیا بودن،صدامونو میشنیدن و اونایی که لب خط بودن و‌چند نفر هم اومدن کنارمون وایسادن(بیحجاب)اما چیزی نمیگفتن

در نهایت هم‌گفت من به احترام شما در این مورد بیشترتحقیق میکنم و با آرزوی موفقیت برای  هم ازهم جدا شدیم.

دختر عزیزم!گاهی به بعضی‌ها که تذکرمیدیم کیف میکنیم که اهل منطق و تحقیق هستند.

خداروشکرکه هستند،چنین افرادی.

امشب دوست داشتم برم تو اینترنت وبرات از احتمال تأثیر لسانی بگم اما وقت ندارم.ان شاالله یه شب  دیگه.

خیلی دوستت دارم.

خدانگهدار.

 


سلام سلام به دخترعزیزم!

امشب چطوری؟یادزینبم افتادم(خواهرت)

خیلی دوستت دارم.خداحفظت کنه!وقتم کمه این چندروز برای همین زود میرم سرخاطرات امربه معروف دوستام.

ددرکانال یکی ازدوستام فرستاده بود که:#خاطره_شماره_30
توی سرویس دانشگاه نشسته بودم که صدای  موسیقی خانمی که راننده پخش می کرد، شنیده شد؛ 
کتابم رو باز کردم و به بهونه اینکه قصد مطالعه دارم و صدای ضبطتتون یه کم بلنده، یا کمش کن واسه خودتون ؛ یا خاموش کن؛ با لحنی خیلی مودبانه به راننده گوشزد کردم؛ 
راننده هم انقدر درخواستم مودبانه بود که نتونست چیزی بگه و خاموش کرد
اما چشمتون روز بد نبینه، انگاری سوار اتوبوس آپاچیا شده بودم، خاموش کردن همانا و صدای اعتراض کل بچه های اتوبوس همانا!!
فک کنید در یه اتوبوس ، یک دفعه همه شروع کنن علیه شما ، اعتراض کردن؛ 
دیدم یکی از پشت اتوبوس با صدای بلند و با شدت تنفر داره میگه
یکی میگه.خودتون ببرن و دین و آیینتون؛ 
هنوز توهیناشون تمام نشده بود ، که یکی از پشت اتوبوس ، کفشش رو پرت کرد جلو!!
و تمام مدت سکوت کردم و چیزی نگفتم ! 
راننده دید، الان یه خون راه میفته، یه موسیقی با صدای آقا گذاشت ؛ تا بچه ها کمتر فحش و ناسزا بدن و کار به خونریری نکشه
تنها یه نفر ، فحش و ناسزا نثارم نکرد؛ یعنی جراتشو نداشت
اونم خانمی بود که کنارم نشسته بود؛ با یه صورت آرایش کرده و در عین حال مانتو کوتاه و می خورد زیاد مذهبی نباشه؛ 
رو کرد و بهم گفت ، ارزشش داشت؟ این همه فحش؟ این همه ناسزا؟ 
این همه توهین؟ 
بهش گفتم می تونم یه سوال ازتون بپرسم؟ 
گفت بپرس؛ 
گفتم به نظرت بالاترین شخصیت معنوی الان کی هست؟ 
گفت نمی دونم!
گفتم یه کم فکر کن؛ 
گفت آقای بهجت؟ 
گفتم کسی که از آقای بهجت هم معنوی تر باشه، و معصوم !!
گفت امام زمان علیه السلام؟ 
گفتم باریک الله؛ 
معتقد هستی امام زمان در هفته حداقل یکبار نامه عملمون نگاه می کنه؟ و می دونستی لحظه به لحظه حواسش به ما هست؟ 
گناه بکنیم از دستمون ناراحت می شه؟ 
و اعمال خیر انجام دهیم ، خوشحال؟ 
گفت بله، که چی؟
گفتم اگر اون لحظه که راننده موسیقی خانم گذاشته بود و دانشجو ها هم‌انگار نه انگار نامحرم هستن و هم خوانی می کردن و دست می زدن، یه لحظه، یکی داد بزنه و بگه یا الله، امام زمان علیه السلام وارد اتوبوستون می خواد بشه، 
اون موقع چه کار می کردی؟
دیدم آروم سرش انداخت پایین و گفت، 
خجالت می کشیدم ؛ 
گفتم خب گل من، واقعا فک می کنی امام زمان علیه السلام، شما رو نمی بینه؟ از شما دوره؟ 
آیا فک می کنی، خدای امام زمان علیه السلام من و شما رو در اون وضع گناه نمی بینه؟ 
الم یعلم بان الله یری؟ 
در حالی که از زمین و آسمون داشتم فحش و ناسزا می خوردم، بی توجه به بی احترامی های دانشجوها، به بحث شیرینی رو با این خانم که کنارم نشسته بود، ادامه می دادم و اصلا برام ذره ای توهین اطرافیان مهم نبود!
دیدم چشماش داره نمناک می شه و قرمز؛ 
بهم گفت یعنی شما با شادی مخالفی؟ 
یعنی تو هیچ عروسی نمی ری؟
گفتم کی گفته خدا دوست نداره بنده هاش شاد باشن؟ خدا با گناه مخالفه؛ 
اونم دلیل داره و به خاطر خودمونه؛ 
شما دوست داری حزب خدا باشی، 
یا حزب شیطان ⁉️
من تو مجلسی می رم که اگر همون زمان امام زمان علیه السلام یا الله گفت، و  وارد شدن ، مثل شما الان نگم شرمنده شدم و سر به زیر بشم؛ حالا انتخاب با خودته، 
مجلسی که توش نوچه های شیطون معرکه گیری می کنن، ارزش داره وارد بشیم؟ 
یه خوشحالی به ناراحتی اماممون؟ 
دیدم با مِن مِن کنان گفت آخه این جور زندگی کردن که خیلی سخت می شه! ببین الان چقد توهین شنیدی؟ 
گفتم اگر بخوای طلا بشی باید زیاد تو حرارت قرار بگیری تا عیارت بالا بشه، عاشق دوست داره برا انتشار رنگ خدا، سختی خودش را به رخ آسمانیان بکشه؛ عاشق دوست داره برای محبوب خودش سختی ها رو تحمل کنه، شاید از نظر شما سخت باشه، ولی برا عاشق شیرینه؛ چون داره تلاش می کنه همه صبغه الله بشن!
دیگه هیچی نتونست بگه! 
بی بی زینب سلام الله علیها تو اوج اون همه سختی، فرمودن و مارأیت الا جمیلا!! جز زیبایی چیزی ندیدم؛ 
این سختی ها ، از منظر کسی هست که تو باغ نیست، بیا وارد باغ شو تا زیبایی ببینی! 
اگر عینکت رو به زندگی عوض کنی ، و سعی کنی جز خدا رو نبینی،
 دیگه سختی معنایی نداره
یواش یواش رسیدیم و ندامت رو در چهره خانم معترض دانشجو دیدم و خدا رو شکر کردم اگر این همه توهین شنیدم، یک نفر بدجور سلول های خاکستریش به جوش اومده بود و وسیله شدم تا کمی به صبغة الله شدن فکرکنه!

 


سلام دخترنازم!امشب چطوری؟بهت که فکرمیکنم میخوام بخورمت ازبس بچه کوچولو دوست دارم.بعضی وقتها بچه دوستم رامی یارم خونه به بهانه نگه داشتنش که مامانش به کاراش وکلاساش برسه وباهاش حال میکنم.خیلی دوستش دارم.به خاطرکوچولوبودنش هست.(بچه کوچولو)

خاطره امشب خاطره یکی دیگه ازدوستام هست که گفت:

یه بار یه دختر نوجوون و خوووشگل رو از دووور دیدم که وضع پوششش خیییلی بد و جیغ بود

اون موقع ها در بند نهی از منکر لسانی نبودم و حتی دغدغه این کارهارو هم نداشتم متاسفانه این جریان ماله سه چهار سال پیشه
خلاصه تا دیدم داره تزدیکم میشه هم زبونم بند اومده بود هم دلم براش میسوخت.تا از کنارم رد شد با این مضمون_حدودی_گفتم این پوشش مناسبی نیست اینطوری نیاید بیرون.
دختره راهشو به سمت من کج کرد
آخه من داشتم به راهم ادامه میدادم.وقتی متوجه اش شدم منم برگشتم و سر جام ایستادماقتدارمو حفظ کردم یعنی ترس تو چهره ام نشون ندادم
همینجور که داشت نزدیک میشد صداشو بلند کرد و وااااقعا غربتی بازی دراورد و هوااار میکشید که به توچه حرف دهنتو بفهم و.جای خالی
منم همونجور که وایساده بودم با آااااارامشی که نمیدونم از کجا اومده بودگفتم عزیزم اگر دوستت نداشتم چیزی نمیگفتم و میرفتم باوجودیکه حدس میزدم ممکنه مثل الان بهم برگردی و هرحرفی بزنی اما دوستت داشتم که این جرئتو به خودم دادم.
رفقا باورتون نمیشه انگار آب سرد ریختن رو آتیش این بنده خدا
اصلا همونجا نزدیک من که شد وایساد✌️ عصبانیت صورتش جمع شد و براق شدنش تو صورت من هم جمع شد و هیچیییی نگفت.چندثانیه نگاه کرد و پشتشو کرد و رفت.
پوشششو درست نکرد ولی یه چیزی رو فهمید.که واقعا براش ارزش قائل بودم.
این شیوه رو بعد از اون جریان هروقت احتیاج هست بازم به کارمیبرم.نهایتش اینه که میفهمه از سر عشق بهشون تذکر میدم ادامه دارد


سلام برقرة العین من!خوبی؟خواهروبرادرت هم خوبن.بابای عزیزت هم خوبه.گل من!امشب میخوام سریع برم سرخاطره های امربه معروف:
چند روز پیش یه خانم که سر کوچمون مغازه داره نظرمو جلب کرد 
خیلی دوست داشتم مهربانانه و خواهرانه بهش تذکر بدم 
به این فکر افتادم که خوبه یک نامه بنویسم
 
همین کارو کردم و البته خیلی خوشحال شد و بعد از فهمیدن مضمون نامه از من سوالاتی کرد 
مثل اینکه پس چرا در جوامع غربی که خانمها حجاب ندارند این اتفاقات پیش نمی آید یا اینکه چرا به این فکر افتاده اید که به من تذکر بدین
در جواب سوال اول گفتم شاید به ظاهر این مشکلات نباشد اما آنچه که می دانم این است که ارزشی که زن در یک جامعه اسلامی  دارد در غرب ندارد و مثال دغدغه نداشتن ن در جامعه اسلامی برای تامین هزینه های مادی را گفتم  . برای سوال دوم گفتم که رفتار تک تک ما در جامعه اثر داره و این طبیعی که هر کس رفتار اشتباهی میکنه باید دیگران بهش تذکر بدهند 
و این متن نامه من برگرفته از کتاب تدبر در ساحت بیت نوشته احمدرضا اخوت   :
*ورود به هر حریمی اجازه میخواهد و چه حریمی مقدس تر از حریم یک بانو ؟
 
پروردگار عالمیان برای این حریم حرمت قائل است که اجازه نداده هرکس بی اجازه به آن وارد شود 
 حجاب یکی از مهمترین این حریم هاست 
 
می دانم که می دانی اگر حرمت این حریم حفظ نشود چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد!
 
 اولین آسیب  متوجه آن بانوست و بعد مردان آن جامعه 
شاید بگویی خوب نبینند یا به من چه که بعضی بیماردلان به گناه بیفتند؟
 
 مگر میشود پاهای سفید یا موهای رنگ شده توجه کسی را جلب نکند و چه کسی است که نخواهد؟
 
 وقتی که من اجازه ورود به حریمم را داده ام چه انتظار دارم که او به حریم من وارد نشود و حرمت‌شکنی نکند حتی اگر به حریمم وارد نشود ذهنش با من درگیر می شود.
 
ممکن است که او مردی باشد که تشکیل خانواده داده یا جوانی باشد که هنوز وقت ازدواجش نرسیده 
 
 و تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل
 
" ممنون که مراقب حریم خود هستی بانو"*
  و بهشون گفتم که بیشتر روی نامه ام فکر کنید.
دوستان آمر عزیز مهمتر از هرچیز به نظرم اینه که آدمهایی که حریم شکنی میکنند یه تلنگر بخورند و به عاقبت کارشون فکر کنند.
و البته بعضی ها با غرض های مشخص بد حجابی می کنند و بعضی در اثر ندانستن مسئله
 قطعاً مواجهه با هرکدوم متفاوت خواهد بود.
دخترگلم!امشب خاطره به درازا کشید.مامان میخوادبره لالا کنه.شبت بخیر.خدانگهدارت.مادرت

سلام گلم!

امشب نمیدونم چرا به یاد گذر زمان افتادم،زمان مثل برق و باد می گذره. کاش میشد زمان را نگه داشت یابه عقب برگردوند.گذر زمان از من سریع رد میشه و من نمی فهمم چطور آبان ماه آذر رسید و آذرماه داره تموم میشه کم کم.  خدا کمکمون کنه عزیزم که درست از لحظاتمون استفاده کنیم

بریم سراغ خاطره معروف امشب:

از چند قدم جلوتر دیدم خانمی محجبه میاد به سمتم 

 بهتر از من حجاب داشتن

و اما ماجرای این خانوم 

بهشون گفتم سلام 
می تونم چیزی بگم؟

دیدم انقدر خوب رو گرفتید 
حیفم اومدم نگم 


تعجب کرده بود گفت بفرمائید 
گفتم شما افراد شل حجاب می بینید تذکر میدین؟
گفت نه 
گفتم چرا؟
گفت چون به من ربطی نداره.

گفتم واقعا نداره ؟
اینکه من چی بپوشم و شوهر شما ببینه وشما چی بپوشی و شوهر من ببینه ربطی به هم نداره

این جوری بود ☺️
رفت تو فکر 

گفتم امر به معروف واجبه 
و این وظیفه به گردن تونه 
برین آموزش ببینید

و خداحافظی کردم 

دخترم امربه معروف ونهی ازمنکر واجبه وماازآن گاهی غافل میشویم وگاهی میگوییم ماکه خودمون فلان کارراانجام نمی دهیم،چگونه دیگران رادعوت به آن کنیم؟امااین فکردراین موردغلط هست.بایددیگران رادعوت کنیم به انجام آن وخودمان هم سعی کنیم این کاراشتباه ومنکرراانجام ندهیم.

رهبرعزیزمون دراین باره می فرمایند:البته در مسائل فردی، تقوا بسیار زیاد مورد توصیه ی امیر المؤمنین است؛ اما در زمینه ی مسائل اجتماعی شاید هیچ خطابی به مردم شدیدتر، غلیظتر، زنده تر و پُرهیجان تر از خطاب امر به معروف و نهی از منکر نیست».

 

 

 

 


سلام برعزیز مامان!چطوری؟

دلم کلی برات تنگ شده عزیزم .

منم خوبم الحمدلله مشغول کارهای خونه وحفظ قرآن و برنبراشهای دیگرم هستم.با برنامه‌ریزی خوب به همه کارهام می‌رسم. امروزصبح برای این که خوابم نبره تو خونه رفتم جامعه القرآن تا برنامه‌ریزی حفظ قرنم رواونجام می‌بدهم واگرشد با یکی از دوستام مباحثه کنم که به نظرم اصل اساسی حفظ قرآن بعدازتکرارمباحثه است.بریم سراغ خاطره امر به معروف امشب.

یکی دیگه ازدوستام درکانال واجب فراموش شده نوشته بود:

 منم از خاطرات و تجربه شما خیلی جرأت گرفتم،مدتی بود توی یه کلاس با مشاورها و دانشجوهای مشاوره و با استاد آقا کلاس داشتیم،
حجابها خیلی نابسامانو برخوردهای زننده.
مدتها ذهنم درگیر بود که چطور توی این فضا امریه معروف کرد که در برابر ما چادریها گارد نگیرند.دائما خاطرات دوستان را می‌خواندم و جرأتم بیشتر شد تا اینکه امروز یکی از اون مشاورای ارشدشون یه روسری تور روی سرش انداخته بود و گردن و همه پیدا،صندلی جلوی من هم می نشست و من خودخوری میکردم،مونده بودم چه جوری بهش بگم زنگ استراحت همه رفتند بیرون، من و دوستم مونده بودیم یه کم وقت بعدش بریم که یه دفعه ای همون فرد برگشت چیزی از توی کیفش برداره، با احترام صداشون کردم و فرصت را غنیمت شمردم و گفتم عزیزم ببخشید روسری تون مناسب نیست و گردن و همه جاتون پیداست البته با توجه به اینکه استاد مرد و مجرد هستند میگم که رعایت کنید یه دفعه ای مهربونه گفت ع پیداستو خیلی استقبال کرد و روسری را جمع و جور کرد و تشکر کرد تا آخر کلاس هم شال را محکم روی سرش و دور گردنش گرفته بود کمتر پیدا باشه
لطف خدا بود موقعیت جورشد بهش گفتم ،
 وسط کلاس هم دیدم یکی از باکلاساشونمانتو جلو باز پوشیده اما یه پیکسل زده جلوش تا کامل باز نشه 
 پایان کلاس جلوی آسانسور منتظر بودیم که اتفاقی به لطف خدا من و دوستم و ایشون  تنها شدیم تا آسانسور برگرده یه دفعه ای گفتم چه پیکسل قشنگی و نوشته اش را خواندم و گفتم  این باحیا بودن شمارا می‌رسونه که با این بستین جلوی مانتو را، اونم خوشش اومد از تمجید من و تأیید کرد ،باب تذکرات بعدی باز شد خدارا شکر ☺️

 

دخترکم!منم مثل این دوستم وقتی این خاطرات رامیخونم،توجامعه که میرم دیگه نمیتونم بادیدن یک فردبدحجاب بدون عکس العمل باشم یاباب صحبت راباهاش بازمیکنم اگه راه بده واگرنه نامه ای براش مینویسم وبامهربونی بهش میدم موقع رفتن ازپیشش،یابهش میگم وردمیشم.

رهبرعزیزمون درزمینه امربه معروف ونهی ازمنکر می فرمایند:کار نیکی که مخاطب خود را به آن امر می کنیم و رفتار زشتی که وی را از آن برحذر می داریم، هرچه بزرگ تر و تأثیر اجتماعی یا فردی آن ژرف تر و ماندگارتر باشد، امر به معروف و نهی از منکر ما ارزشمندتر است».

گلم شبت بخیر.امشب خیلی خوابم میاد.خدانگهدار.خیلی دوستت دارم.


سلام دخترگلم!خوبی؟حالت چطوره؟امشب شب یلداست ویک دقیقه ازدیشب بلندتراست.شب یلداانسان رابه یادغیبت کبرای امام زمان می اندازند که خیلی طولانی شده است وبایدکاری کرد ودعایی واقدامی برای محقق شدن ظهور آقا.بایدبرای تعجیل درفرج کاری کنیم ومنتظر واقعی باشیم.خیلی حرف داشتم ولی الان نمیدانم اون حرفهاکجا رفتند.بریم سرخاطرات امربه معروف:

امروز با مترو رفتم سرکارمتا اومدم برم سمت درب بانوان، یه خانوم بی کلاسکه بسمت واگن های مختلط میرفت، یه شال انداخته بود که موهاش به طرز فجیعی بیرون بود و یه آدامس هم.
از کنارش رد شدم گفتم عزیز موهاتون را بپوشونید یه جوری نگاه کرد
دوباره گفتم بپوشونید، اما مغرورانه راهشو کشیدو رفت و دیدم تو افق محو شداما با خودم گفتم فوقش حالش گرفته شد 

بعد که سوار شدم  یه جا نشستم که جلوم یه خانم جوون و خوشگل و البته تپل از نوع برفی نشسته بود‌، یه روسری بزرگ روی سرش بود اما حیف موهای خوشگلش و گردنش پیدا بود
نمیشد باهاش حرف زد
 کنارش هم خالی نمی شد
مونده بودم چیکار کنم فقط نگاهش میکردم
 اما نگاهش را میید
هرچی به مقصدم نزدیک میشدم قلبم تاپ تاپش تندتر میشد که چرا کاری نمیکنی پس؟!!!
تا اینکه دیدم یواش یواش روسری اومد جلو
گردنش را هم پوشوند ☺️
بهش لبخند زدم
بعد یه کم جدی تر روسری را محکم کرد که راحت عقب نره و گردنش کامل پوشیده شد
رسیدم مقصد ، کاری هم نکرده بودم فقط نگااااه 
و دلم براش سوخته بود که حیف این خوشگلی که در راه گناه خرج بشه
اما خداراشکر کردم بالاخره برای چند لحظه هم شد خودشو جمع و جور کرد
اومدم بیرون، شاید خدا میخواست بگه منتظر تشکر من نباشاااا پله برقی خراب بود اونم فقط بالابرش میفهمید فقط بالابرش،
و من با یه کیف سنگین رفتم بالا که یعنی من طلبکار نیستم از کسی

 


سلام دخترگلم!خوبی؟حالت چطوره؟امشب شب یلداست ویک دقیقه ازدیشب بلندتراست.شب یلداانسان رابه یادغیبت کبرای امام زمان می اندازند که خیلی طولانی شده است وبایدکاری کرد ودعایی واقدامی برای محقق شدن ظهور آقا.بایدبرای تعجیل درفرج کاری کنیم ومنتظر واقعی باشیم.خیلی حرف داشتم ولی الان نمیدانم اون حرفهاکجا رفتند.بریم سرخاطرات امربه معروف:

امروز با مترو رفتم سرکارمتا اومدم برم سمت درب بانوان، یه خانوم بی کلاسکه بسمت واگن های مختلط میرفت، یه شال انداخته بود که موهاش به طرز فجیعی بیرون بود و یه آدامس هم.
از کنارش رد شدم گفتم عزیز موهاتون را بپوشونید یه جوری نگاه کرد
دوباره گفتم بپوشونید، اما مغرورانه راهشو کشیدو رفت و دیدم تو افق محو شداما با خودم گفتم فوقش حالش گرفته شد 

بعد که سوار شدم  یه جا نشستم که جلوم یه خانم جوون و خوشگل و البته تپل از نوع برفی نشسته بود‌، یه روسری بزرگ روی سرش بود اما حیف موهای خوشگلش و گردنش پیدا بود
نمیشد باهاش حرف زد
 کنارش هم خالی نمی شد
مونده بودم چیکار کنم فقط نگاهش میکردم
 اما نگاهش را میید
هرچی به مقصدم نزدیک میشدم قلبم تاپ تاپش تندتر میشد که چرا کاری نمیکنی پس؟!!!
تا اینکه دیدم یواش یواش روسری اومد جلو
گردنش را هم پوشوند ☺️
بهش لبخند زدم
بعد یه کم جدی تر روسری را محکم کرد که راحت عقب نره و گردنش کامل پوشیده شد
رسیدم مقصد ، کاری هم نکرده بودم فقط نگااااه 
و دلم براش سوخته بود که حیف این خوشگلی که در راه گناه خرج بشه
اما خداراشکر کردم بالاخره برای چند لحظه هم شد خودشو جمع و جور کرد
اومدم بیرون، شاید خدا میخواست بگه منتظر تشکر من نباشاااا پله برقی خراب بود اونم فقط بالابرش میفهمید فقط بالابرش،
و من با یه کیف سنگین رفتم بالا که یعنی من طلبکار نیستم از کسی

گلم !توی متروواتوبوس امربه معروف ونهی ازمنکرکردن به نظرمن خیلی سخته،ممکنه طرف جنجال درست کنه وآبروریزی دربیاره،من معمولا یه نامه مینویسم وموقع پیاده شدن بهش میدم ومیرم.تونامه هم بستگی به حالش واحساسی که دارم

بهش مینویسم براش.

رهبرعزیزمون هم دراین زمینه میفرمایند:"ماهنوزتارسیدن به یک جامعه کاملا اسلامی که نیک بختی دنیاوآخرت مردم رابه طورکامل تأمین کندوتباهی وکج روی وظلم وانحطاط

راریشه کن سازد.فاصله زیادی داریم.این فاصله باهمت مردم وتلاش مسئولان طی می شودوپیمودن آن،باهمگانی شدن امربه معروف ونهی ازمنکرآسان گردد."دوست دارم امربه معروف ونهی ازمنکر کنم.

ان شاالله خداکمکم کنه.شبت بخیر دخترم.


سلام سلام به دخترعزیزم!

امشب چطوری؟

خیلی دوستت دارم.خداحفظت کنه!وقتم کمه این چندروز برای همین زود میرم سرخاطرات امربه معروف دوستام.

درکانال یکی ازدوستام فرستاده بود که:
توی سرویس دانشگاه نشسته بودم که صدای  موسیقی خانمی که راننده پخش می کرد، شنیده شد؛ 
کتابم رو باز کردم و به بهونه اینکه قصد مطالعه دارم و صدای ضبطتتون یه کم بلنده، یا کمش کن واسه خودتون ؛ یا خاموش کن؛ با لحنی خیلی مودبانه به راننده گوشزد کردم؛ 
راننده هم انقدر درخواستم مودبانه بود که نتونست چیزی بگه و خاموش کرد
اما چشمتون روز بد نبینه، انگاری سوار اتوبوس آپاچیا شده بودم، خاموش کردن همانا و صدای اعتراض کل بچه های اتوبوس همانا!!
فک کنید در یه اتوبوس ، یک دفعه همه شروع کنن علیه شما ، اعتراض کردن؛ 
دیدم یکی از پشت اتوبوس با صدای بلند و با شدت تنفر داره میگه
یکی میگه.خودتون ببرن و دین و آیینتون؛ 
هنوز توهیناشون تمام نشده بود ، که یکی از پشت اتوبوس ، کفشش رو پرت کرد جلو!!
و تمام مدت سکوت کردم و چیزی نگفتم ! 
راننده دید، الان یه خون راه میفته، یه موسیقی با صدای آقا گذاشت ؛ تا بچه ها کمتر فحش و ناسزا بدن و کار به خونریری نکشه
تنها یه نفر ، فحش و ناسزا نثارم نکرد؛ یعنی جراتشو نداشت
اونم خانمی بود که کنارم نشسته بود؛ با یه صورت آرایش کرده و در عین حال مانتو کوتاه و می خورد زیاد مذهبی نباشه؛ 
رو کرد و بهم گفت ، ارزشش داشت؟ این همه فحش؟ این همه ناسزا؟ 
این همه توهین؟ 
بهش گفتم می تونم یه سوال ازتون بپرسم؟ 
گفت بپرس؛ 
گفتم به نظرت بالاترین شخصیت معنوی الان کی هست؟ 
گفت نمی دونم!
گفتم یه کم فکر کن؛ 
گفت آقای بهجت؟ 
گفتم کسی که از آقای بهجت هم معنوی تر باشه، و معصوم !!
گفت امام زمان علیه السلام؟ 
گفتم باریک الله؛ 
معتقد هستی امام زمان در هفته حداقل یکبار نامه عملمون نگاه می کنه؟ و می دونستی لحظه به لحظه حواسش به ما هست؟ 
گناه بکنیم از دستمون ناراحت می شه؟ 
و اعمال خیر انجام دهیم ، خوشحال؟ 
گفت بله، که چی؟
گفتم اگر اون لحظه که راننده موسیقی خانم گذاشته بود و دانشجو ها هم‌انگار نه انگار نامحرم هستن و هم خوانی می کردن و دست می زدن، یه لحظه، یکی داد بزنه و بگه یا الله، امام زمان علیه السلام وارد اتوبوستون می خواد بشه، 
اون موقع چه کار می کردی؟
دیدم آروم سرش انداخت پایین و گفت، 
خجالت می کشیدم ؛ 
گفتم خب گل من، واقعا فک می کنی امام زمان علیه السلام، شما رو نمی بینه؟ از شما دوره؟ 
آیا فک می کنی، خدای امام زمان علیه السلام من و شما رو در اون وضع گناه نمی بینه؟ 
الم یعلم بان الله یری؟ 
در حالی که از زمین و آسمون داشتم فحش و ناسزا می خوردم، بی توجه به بی احترامی های دانشجوها، به بحث شیرینی رو با این خانم که کنارم نشسته بود، ادامه می دادم و اصلا برام ذره ای توهین اطرافیان مهم نبود!
دیدم چشماش داره نمناک می شه و قرمز؛ 
بهم گفت یعنی شما با شادی مخالفی؟ 
یعنی تو هیچ عروسی نمی ری؟
گفتم کی گفته خدا دوست نداره بنده هاش شاد باشن؟ خدا با گناه مخالفه؛ 
اونم دلیل داره و به خاطر خودمونه؛ 
شما دوست داری حزب خدا باشی، 
یا حزب شیطان ⁉️
من تو مجلسی می رم که اگر همون زمان امام زمان علیه السلام یا الله گفت، و  وارد شدن ، مثل شما الان نگم شرمنده شدم و سر به زیر بشم؛ حالا انتخاب با خودته، 
مجلسی که توش نوچه های شیطون معرکه گیری می کنن، ارزش داره وارد بشیم؟ 
یه خوشحالی به ناراحتی اماممون؟ 
دیدم با مِن مِن کنان گفت آخه این جور زندگی کردن که خیلی سخت می شه! ببین الان چقد توهین شنیدی؟ 
گفتم اگر بخوای طلا بشی باید زیاد تو حرارت قرار بگیری تا عیارت بالا بشه، عاشق دوست داره برا انتشار رنگ خدا، سختی خودش را به رخ آسمانیان بکشه؛ عاشق دوست داره برای محبوب خودش سختی ها رو تحمل کنه، شاید از نظر شما سخت باشه، ولی برا عاشق شیرینه؛ چون داره تلاش می کنه همه صبغه الله بشن!
دیگه هیچی نتونست بگه! 
بی بی زینب سلام الله علیها تو اوج اون همه سختی، فرمودن و مارأیت الا جمیلا!! جز زیبایی چیزی ندیدم؛ 
این سختی ها ، از منظر کسی هست که تو باغ نیست، بیا وارد باغ شو تا زیبایی ببینی! 
اگر عینکت رو به زندگی عوض کنی ، و سعی کنی جز خدا رو نبینی،
 دیگه سختی معنایی نداره
یواش یواش رسیدیم و ندامت رو در چهره خانم معترض دانشجو دیدم و خدا رو شکر کردم اگر این همه توهین شنیدم، یک نفر بدجور سلول های خاکستریش به جوش اومده بود و وسیله شدم تا کمی به صبغة الله شدن فکرکنه! 

دخترم خیلی کیف کردم ازاین دوستم چقدرعالی عمل کرده،خودم راجای او که میگذارم خیلی لحظات سختی راگذرانده واگربااون خانم صحبت نمیکرد.

بغض توگلوش گیر میکرد.برای من هم پیش اومده پایین تر ازاین البته چندین بارکه به یک نفر یواش هم 

می گی بقیه چون گاردذهنی دارندمداخله می کنند وآدم رامی پند.خداراشکرکه تونست خوب جواب اون خانم رابده وخداکمکمون کنه تابتونیم ازهدفهامون دفاع کنیم ودرست جواب بدیم وخودخدابهترین کلامها رابه زبانمون جاری کنه.

رهبرعزیزم دراین باره می گویند:

امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن برپاداشتن همه ی فرایض اسلامی است، باید در جامعه ی ما احیا شود و هر فردی از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکی و صلاح و برچیده شدن زشتی و گمراهی و فساد، مسئول احساس کند».

دخترعزیزم مابایدخودرامسئول بدانیم طبق گفته ی رهبرعزیزم ونیکی ها راگسترش بدهیم وزشتیهارابرچینیم وامربه معروف ونهی ازمنکر بکنیم.شبت بخیرگلم.

 


سلام دخترنازم!امشب چطوری؟بهت که فکرمیکنم میخوام بخورمت ازبس بچه کوچولو دوست دارم.بعضی وقتها بچه دوستم رامی یارم خونه به بهانه نگه داشتنش که مامانش به کاراش وکلاساش برسه وباهاش حال میکنم.خیلی دوستش دارم.به خاطرکوچولوبودنش هست.(بچه کوچولو)

خاطره امشب خاطره یکی دیگه ازدوستام هست که گفت:

یه بار یه دختر نوجوون و خوووشگل رو از دووور دیدم که وضع پوششش خیییلی بد و جیغ بود

اون موقع ها در بند نهی از منکر لسانی نبودم و حتی دغدغه این کارهارو هم نداشتم متاسفانه این جریان ماله سه چهار سال پیشه
خلاصه تا دیدم داره نزدیکم میشه هم زبونم بند اومده بود هم دلم براش میسوخت.تا از کنارم رد شد با این مضمون_حدودی_گفتم این پوشش مناسبی نیست اینطوری نیاید بیرون.
دختره راهشو به سمت من کج کرد
آخه من داشتم به راهم ادامه میدادم.وقتی متوجه اش شدم منم برگشتم و سر جام ایستادماقتدارمو حفظ کردم یعنی ترس تو چهره ام نشون ندادم
همینجور که داشت نزدیک میشد صداشو بلند کرد و وااااقعا غربتی بازی دراورد و هوااار میکشید که به توچه حرف دهنتو بفهم و.جای خالی
منم همونجور که وایساده بودم با آااااارامشی که نمیدونم از کجا اومده بودگفتم عزیزم اگر دوستت نداشتم چیزی نمیگفتم و میرفتم باوجودیکه حدس میزدم ممکنه مثل الان بهم برگردی و هرحرفی بزنی اما دوستت داشتم که این جرئتو به خودم دادم.
رفقا باورتون نمیشه انگار آب سرد ریختن رو آتیش این بنده خدا
اصلا همونجا نزدیک من که شد وایساد✌️ عصبانیت صورتش جمع شد و براق شدنش تو صورت من هم جمع شد و هیچیییی نگفت.چندثانیه نگاه کرد و پشتشو کرد و رفت.
پوشششو درست نکرد ولی یه چیزی رو فهمید.که واقعا براش ارزش قائل بودم.
این شیوه رو بعد از اون جریان هروقت احتیاج هست بازم به کارمیبرم.نهایتش اینه که میفهمه از سر عشق بهشون تذکر میدم 

دخترعزیزم،چون همه ماافرادیک جامعه اسلامی بایدهمدیگه رادوست داشته باشیم بایدبرای خودمون

جوری تصورنکنیم که ماازایشون بهتریم 

وبامحبت دوستانه باهاشون رفتارکنیم

رهبرعزیزمون میفرمایند:

ما باید خود را به سرچشمه ی اسلام برسانیم تا زندگی به تمامی شیرین شود.

من می خواهم این واجب فراموش شده ی اسلام را به یاد شما و ملت ایران بیاورم: امر به معروف و نهی از منکر. همه ی آحاد مردم باید وظیفه ی امر کردن به کار خوب و نهی کردن از کار بد را برای خود قائل باشند. این، تضمین کننده ی حیات طیبه در نظام اسلامی خواهد بود. عمل کنیم تا آثارش را ببینیم».

دخترگلم!اگه همه به حرف رهبرعزیزمون گوش میدادیم ومطیع امرایشون باشیم،زندگی شیرین رابه تمامی حس می کردیم،بریم بخوابیم عزیزم

شبت بخیر،دوستت دارم


سلام برقرة العین من!خوبی؟خواهروبرادرت هم خوبن.بابای عزیزت هم خوبه.گل من!ابریم سرخاطره های امربه معروف:
چند روز پیش یه خانم که سر کوچمون مغازه داره نظرمو جلب کرد 
خیلی دوست داشتم مهربانانه و خواهرانه بهش تذکر بدم 
به این فکر افتادم که خوبه یک نامه بنویسم
 
همین کارو کردم و البته خیلی خوشحال شد و بعد از فهمیدن مضمون نامه از من سوالاتی کرد 
مثل اینکه پس چرا در جوامع غربی که خانمها حجاب ندارند این اتفاقات پیش نمی آید یا اینکه چرا به این فکر افتاده اید که به من تذکر بدین
در جواب سوال اول گفتم شاید به ظاهر این مشکلات نباشد اما آنچه که می دانم این است که ارزشی که زن در یک جامعه اسلامی  دارد در غرب ندارد و مثال دغدغه نداشتن ن در جامعه اسلامی برای تامین هزینه های مادی را گفتم  . برای سوال دوم گفتم که رفتار تک تک ما در جامعه اثر داره و این طبیعی که هر کس رفتار اشتباهی میکنه باید دیگران بهش تذکر بدهند 
و این متن نامه من برگرفته از کتاب تدبر در ساحت بیت نوشته احمدرضا اخوت   :
*ورود به هر حریمی اجازه میخواهد و چه حریمی مقدس تر از حریم یک بانو ؟
 
پروردگار عالمیان برای این حریم حرمت قائل است که اجازه نداده هرکس بی اجازه به آن وارد شود 
 حجاب یکی از مهمترین این حریم هاست 
 
می دانم که می دانی اگر حرمت این حریم حفظ نشود چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد!
 
 اولین آسیب  متوجه آن بانوست و بعد مردان آن جامعه 
شاید بگویی خوب نبینند یا به من چه که بعضی بیماردلان به گناه بیفتند؟
 
 مگر میشود پاهای سفید یا موهای رنگ شده توجه کسی را جلب نکند و چه کسی است که نخواهد؟
 
 وقتی که من اجازه ورود به حریمم را داده ام چه انتظار دارم که او به حریم من وارد نشود و حرمت‌شکنی نکند حتی اگر به حریمم وارد نشود ذهنش با من درگیر می شود.
 
ممکن است که او مردی باشد که تشکیل خانواده داده یا جوانی باشد که هنوز وقت ازدواجش نرسیده 
 
 و تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل
 
" ممنون که مراقب حریم خود هستی بانو"*
  و بهشون گفتم که بیشتر روی نامه ام فکر کنید.
دوستان آمر عزیز مهمتر از هرچیز به نظرم اینه که آدمهایی که حریم شکنی میکنند یه تلنگر بخورند و به عاقبت کارشون فکر کنند.
و البته بعضی ها با غرض های مشخص بد حجابی می کنند و بعضی در اثر ندانستن مسئله
 قطعاً مواجهه با هرکدوم متفاوت خواهد بود.
 
دخترگلم!رهبرعزیزمون میفرمایند:وقتی درجامعه گناه منتشرشودومردم باگناه خوبگیرند.کارکسی که دررأس جامعه قرارداردومیخواهدمردم رابه خیروصلاح ومعروف ونیکی سوق دهدبامشکل مواجه خواهدشد؛یعنی نخواهدتوانست،یابه آسانی نخواهدتوانست ومجبوراست باصرف هزینه ی فراوان این کارراانجام دهد یکی ازموجبات ناکامی تلاشهای امیرالمؤمنین باآن قدرت وعظمت درادامه ی این راه که بلاخره هم به شهادت آن بزرگوارمنجرشدهمین بود.
شبت بخیر.خدانگهدارت.مادرت

سلام گلم!

امشب نمیدونم چرا به یاد گذر زمان افتادم،زمان مثل برق و باد می گذره. کاش میشد زمان را نگه داشت یابه عقب برگردوند.گذر زمان از من سریع رد میشه و من نمی فهمم چطور آبان ماه آذر رسید و آذرماه داره تموم میشه کم کم.  خدا کمکمون کنه عزیزم که درست از لحظاتمون استفاده کنیم

بریم سراغ خاطره معروف امشب:

از چند قدم جلوتر دیدم خانمی محجبه میاد به سمتم 

 بهتر از من حجاب داشتن

و اما ماجرای این خانوم 

بهشون گفتم سلام 
می تونم چیزی بگم؟

دیدم انقدر خوب رو گرفتید 
حیفم اومدم نگم 


تعجب کرده بود گفت بفرمائید 
گفتم شما افراد شل حجاب می بینید تذکر میدین؟
گفت نه 
گفتم چرا؟
گفت چون به من ربطی نداره.

گفتم واقعا نداره ؟
اینکه من چی بپوشم و شوهر شما ببینه وشما چی بپوشی و شوهر من ببینه ربطی به هم نداره

این جوری بود ☺️
رفت تو فکر 

گفتم امر به معروف واجبه 
و این وظیفه به گردن تونه 
برین آموزش ببینید

و خداحافظی کردم 

دخترم امربه معروف ونهی ازمنکر واجبه وماازآن گاهی غافل میشویم وگاهی میگوییم ماکه خودمون فلان کارراانجام نمی دهیم،چگونه دیگران رادعوت به آن کنیم؟امااین فکردراین موردغلط هست.بایددیگران رادعوت کنیم به انجام آن وخودمان هم سعی کنیم این کاراشتباه ومنکرراانجام ندهیم.

رهبرعزیزمون دراین باره می فرمایند:البته در مسائل فردی، تقوا بسیار زیاد مورد توصیه ی امیر المؤمنین است؛ اما در زمینه ی مسائل اجتماعی شاید هیچ خطابی به مردم شدیدتر، غلیظتر، زنده تر و پُرهیجان تر از خطاب امر به معروف و نهی از منکر نیست».

عزیز دلم !فکر کنم اون خانم با حجاب که فقط به فکر رعایت حجاب خودش بود و در مورد دیگران می گفت به من ربطی نداره اشتباهه حرفش

غیر از این که ما وظیفه دینیمون امر معروف هست همونطور که دوستم به ایشون گفته بود که من چطور بیام توی کوچه و خیابان جلوی چشم شوهرو شما چطور بیاید جلو چشم شوهر من،به همه ما مربوط هست برای زندگیهامون پس باید به هم تذکربدیم  که اگه فراموش کرده بودیم به یاد بیاوریم و رعایت کنیم اصول درست پوشش رو.

خوشگلم بهتره دیگه بریم بخوابیم

شبت بخیر.خدانگهدار

 

 

 


سلام  مامان!چطوری؟

دلم کلی برات تنگ شده عزیزم .

منم خوبم الحمدلله مشغول کارهای خونه وحفظ قرآن و برنامه های دیگرم هستم.با برنامه‌ریزی خوب به همه کارهام می‌رسم. امروزصبح برای این که خوابم نبره تو خونه رفتم جامعه القرآن تا برنامه‌ریزی حفظ قرآنم رواونجام بدهم واگرشد با یکی از دوستام مباحثه کنم که به نظرم اصل اساسی حفظ قرآن بعدازتکرارمباحثه است.هرموقع که خوب تونستم مباحثه کنم بیشترتوذهنم مونده.دوست دارم توهم حافظ قرآن بشی تاقرآن همیشه همراه توباشه وهمچنین توزندگی دستوراتش روعمل کنی چون خداکه ماروخلق کرده دستورزندگی رابرای ماتوقرآن فرموده که اگه به اون عمل کنیم وهرجاش راهم متوجه نشدیم ازاستادتفسیرسؤال کنیم وازاهل بیت علیهم السلام یاری بگیریم امکان نداره موفق نشیم توکارهامون.

خب بریم سراغ خاطره امر به معروف امشب.

یکی دیگه ازدوستام درکانال واجب فراموش شده نوشته بود:

 منم از خاطرات و تجربه شما خیلی جرأت گرفتم،مدتی بود توی یه کلاس با مشاورها و دانشجوهای مشاوره و با استاد آقا کلاس داشتیم،
حجابها خیلی نابسامانو برخوردهای زننده.
مدتها ذهنم درگیر بود که چطور توی این فضا امریه معروف کرد که در برابر ما چادریها گارد نگیرند.دائما خاطرات دوستان را می‌خواندم و جرأتم بیشتر شد تا اینکه امروز یکی از اون مشاورای ارشدشون یه روسری تور روی سرش انداخته بود و گردن و همه پیدا،صندلی جلوی من هم می نشست و من خودخوری میکردم،مونده بودم چه جوری بهش بگم زنگ استراحت همه رفتند بیرون، من و دوستم مونده بودیم یه کم وقت بعدش بریم که یه دفعه ای همون فرد برگشت چیزی از توی کیفش برداره، با احترام صداشون کردم و فرصت را غنیمت شمردم و گفتم عزیزم ببخشید روسری تون مناسب نیست و گردن و همه جاتون پیداست البته با توجه به اینکه استاد مرد و مجرد هستند میگم که رعایت کنید یه دفعه ای مهربونه گفت ع پیداستو خیلی استقبال کرد و روسری را جمع و جور کرد و تشکر کرد تا آخر کلاس هم شال را محکم روی سرش و دور گردنش گرفته بود کمتر پیدا باشه
لطف خدا بود موقعیت جورشد بهش گفتم ،
 وسط کلاس هم دیدم یکی از باکلاساشونمانتو جلو باز پوشیده اما یه پیکسل زده جلوش تا کامل باز نشه 
 پایان کلاس جلوی آسانسور منتظر بودیم که اتفاقی به لطف خدا من و دوستم و ایشون  تنها شدیم تا آسانسور برگرده یه دفعه ای گفتم چه پیکسل قشنگی و نوشته اش را خواندم و گفتم  این باحیا بودن شمارا می‌رسونه که با این بستین جلوی مانتو را، اونم خوشش اومد از تمجید من و تأیید کرد ،باب تذکرات بعدی باز شد خدارا شکر ☺️

 

دخترکم!منم مثل این دوستم وقتی این خاطرات رامیخونم،توجامعه که میرم دیگه نمیتونم بادیدن یک فردبدحجاب بدون عکس العمل باشم یاباب صحبت راباهاش بازمیکنم اگه راه بده واگرنه نامه ای براش مینویسم وبامهربونی بهش میدم موقع رفتن ازپیشش،یابهش میگم وردمیشم.

رهبرعزیزمون درزمینه امربه معروف ونهی ازمنکر می فرمایند:کار نیکی که مخاطب خود را به آن امر می کنیم و رفتار زشتی که وی را از آن برحذر می داریم، هرچه بزرگ تر و تأثیر اجتماعی یا فردی آن ژرف تر و ماندگارتر باشد، امر به معروف و نهی از منکر ما ارزشمندتر است».

گلم شبت بخیر.امشب خیلی خوابم میاد.خدانگهدار.خیلی دوستت دارم.


سلام دخترنازم

خوبی عزیزمامان!

امشب هم دوباره اومدم تابرات یه نامه دیگه بنویسم ویه امربه معروف دیگه رابرات تعریف کنم.

یکی دیگه ازدوستام گفت:

دیروز رفته بودم شیرینی فروشی 
اتفاقا سال هاست از آنجا خرید میکنیم 
و با اینکه تو شهرک غرب هست
ولی آدم های مومن و خوبی هستند 

رفته بودم کیک بگیرم برای کلاس دخترم 
به مناسبت میلاد امام زمان 

خلاصه دست روی هر کیکی گذاشتیم 
عکس یک سگ کارتونی روش بود

منم اول به آقایی که کیک را وزن میکرد 
گفتم یک کیک میخوام که عکس سگ روش نباشه 
با یک حالت مسخره ای گفت نداریم

هفته پیش اتفاقا از همین شیرینی فروشی برای مدرسه پسرم کیک سفارش داده بودم خیلی عالی و خوب کار کرده بودند 

یکی دیگر از کارمند های آنجا که در جریان سفارش هفته پیش من بود 
خیلی با ادب پرسید مشکل چیه 
منم گفتم همه کیک هاتون عکس سک داره 
اتفاقا خیلی تعجب کرد 
وقتی خودش آمد دید خیلی ناراحت شد 
رفت پایین بخش شیرینی پزی 
آمد بالا گفت امروز متاسفانه همه روشون عکس سگ دارند 
    
خلاصه رفتم پیش مدیریت 
اول ولی از شیرینی فروشی شان تعریف کردم 
بعد هم گفتم از شما که اهل رعایت هستید انتظار نمی رود و

پشت سرم دور تا دور شیرینی فروشی هم کارکنان شیرینی فروشی دیدم دارند در این باره با هم بحث میکنند  و کلا فضای مباحثه شددددید گرم بود 

مسئول آنجا بعد از شنیدن حرف هام آمد نگاه کرد، اول گفت خب اینا ست های کارتونی هستند چه اشکالی داره 
منم گفتم تو اییییین همه خلقت خدا فقط دو تا حیوان نجس هستند، شما دقیقا یکی از همان دو تا حیوان را گذاشتید 

بعد بهش گفتم شما دارید ذائقه سازی میکنید 
منو مجبور می کنید که این عکس را انتخاب کنم در واقع آزادی انتخاب من را گرفتید 
این یعنی اجبار 
همه را ساده بزنید هر کسی هر چی خواست خودش بهتان میگه روش بزنید 

مدیریت یکم رفت تو فکر 

گفتم کار شما هم کار فرهنگی هست 
شما خیلی روی مردم تاثیر دارید 
اما باید این تاثیر گذاری در راستای فرهنگ خودمون باشه 
ان وقت کار شما ارزش معنوی هم پیدا میکنه 
خلاصه بنده خدا خیلی عذر خواهی کرد 
بعدهم دوباره زنگ زد به بخش شیرینی پزی 
و در خواست کیک ساده کرد 
مسئول کیک اند بالا 
یکم هم برای آن سخنرانی کردم
کلی عذر خواهی کرد و گفت شما راست میگید 
کار ما خیلی اشتباه بوده 
گفت اگر صبر کنی ده دقیقه یک کیک خوب بهتون میدم ☺️

منم قبول کردم 
بنده خدا رفت پایین و یک کیک با تزئینات فوق العاده برام درست کرد

آخر سر هم بهم تخفیف دادند 

مدیریت فروشگاه هم آمد گفت 
میشه چند تا پیشنهاد خوب بدید 
که روی کیک هامون زنیم
منم چند تا پیشنهاد دادم و قرار شد عکس راشون جور کنم و ببرم

در تمام این مدت جالب بود 
که تو شیرینی فروشی به این بزرگی و شلوغی 
هییییچ کس نیومد 
و خدا خواست حرف من اثر بذاره

اگر مشتری های دیگری میومدن و بحث را می شنیدم شاید با بحث و حرف های بیجا 
حرف من را بی اثر میکردن 
ولی خدا خیلی کمک کرد 
و من با چشم دیدم که اگر برای خدا حرفی بزنی خدا اثرش را می گذارد.

دخترم!رهبرعزیزمون درست به ماها تذکرمی دهند که:

در جامعه‏ اسلامی، تکلیف عامه مردم، امربه معروف ونهی‏ از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسؤولین است. آنها باید وارد شوند. اما امربه ‏معروف و نهی ‏ازمنکر زبانی، مهمتر است. عاملی که جامعه رااصلاح می‏کند، همین نهی ‏ازمنکر زبانی است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمی که اشاعه فحشا می‏کند، به آن آدمی که می‏خواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده‏ نفر، صدنفر، هزارنفر! افکارعمومی روی وجود و ذهن او باید سنگینی کند. این، شکننده ‏ترین چیزهاست.»

الان خیلی ازمردم به این حرفها اهمیت نمی دن وبه همدیگه امربه معروف ونهی ازمنکر نمیکنن.

اگرحرف رهبرمون راگوش بدیم .این واجب فراموش شده رااحیاکنیم وانجام بدیم خیلی عالی میشه وجهان آماده ظهورامام زمان  عجل الله می شه. 

دیدم یه نفرازآیه الله بهجت رحمت الله علیه پرسیده بود که:چکارکنیم آماده ظهورآقا امام زمان بشیم؟ایشون فرموده بودند:همون کارهایی رابکنیدکه فکرمیکنیددرزمان ظهورآقا میکنید.

عزیزم شبت بخیر.


 
گلکم سلام
 بازم بریم سراغ امربه معروفهای دوستام.
دوستم گفت:
داخل پیاده رو خانمی رو دیدم 
که رسما دیگه شلوارک پوشیده بود
شلوار کوتاه نه ها 
شلوراک
 
گفتم فوقش چی میشه 
کتکم می زنه 
داد و بیداد می کنه 
حرف زشت میزنه 
(هر بار من اینو میگما)
 
دیگه طاقت نیاوردم و رفتم جلو 
تا رفتم سلام کردم 
جواب نداد 
 
گفتم خانم حیف شماست
خوشگلین 
این شلوار خیلی کوتاهه که پوشیدید
 
فقط نگاهم کرد 
این جوری 
 
تند تند شروع کردن راه رفتن و اینجوری بودن 
 
منم حرفم رو زدم و برگشتم
 
 
یکی دیگه هم همراهش بود 
اونم اصلا نگاه نکرد 
 
 
جدیدا دارم به این نتیجه می رسم 
کسی که گناه  علنی داره می کنه ترسش بیشتره 
 
چرا_ما_بترسیم؟
هر بار رفتم جلو و برخورد خوبی سعی کردم داشته باشم 
از روی اکراه هم بوده پذیرفتن 
دخترگلم!میدونی همین تذکر دادنهای زبانی چقدرمهمه.
رهبرعزیزم امام ای
(دامت ظله)(روحی فداک) میفرمایند:شما باید کاری کنید که امر و نهی زبانی را - که حتی از جهاد بالاتر است یعنی تاثیرش از جهادی که با توپ و تفنگ و. است ،بیشتر است اگر انجام بگیرد و تحقق پیدا کند - مردم یک بار امتحان کنند .
 
همه مردم مسلمان ، هرکس که مکلف است ؛ در تمام دنیای اسلام اگر کار خلافی دیدند بگویند : آقا نکن ! و بروند . ده نفر اگر بگویند و بروند ، اگر کسی طاقت پیدا کرد که این خلاف را دوباره انجام دهد !
 
خدای متعال در زبان این اثر را قرار دداده است . در امر و نهی این اثر را قرار داده است . ما چرا حکمت الهی را درک نمی کنیم ؟ و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم الهی استفاده کنیم . بکنید تا ببینید می شود یا نمی شود .
دخترگلم!پس تأثیرتذکرلسانی(بازبان)ازجهادباتوپ وتانک و. هم بیشتراست.چقدر به نظرم جالب اومد،یه تحقیق کردم درموردتذکر لسانی کلی مطلب تواینترنت پیداکردم که دوست دارم هربارتونامه هام بهت بگم درموردامربه معروف ونهی ازمنکردرسخنان رهبر عزیرمون.
ان شاالله که حکمت الهی رادرک کنیم وازاین ابزار عظیم الهی درست استفاده کنیم.
مادرت که خیلی دوستت دارد.

سلام عزیز دلم!

کجایی تو خیلی دوست دارم.

دارم خودم را آماده می کنم که از سندرم امنیت در بیام کم کم 

وبفهمم اینکه نائب امام زمان می گه فرزند آوری بیش تر داشته باشید یعنی چه؟ ایران ما نیاز به نسل جوان داره در سال‌های آینده

 یه روزی دانشمندان به این نتیجه رسیدند که افزایش جمعیت را کنترل کنندوبیرویه تبلیغ "فرزند کمتر زندگی بهتر" می کردند اما چند ساله  که رهبرمون گفتند زیاده روی کردیم در این مورد ودیگه باید افزایش جمعیت داشته باشیم وبه  فرزندآوری اهمیت بدیم دوستانمون و خانواده ها مون  خودشون که بچه دوست داشتن این هم مزید بر اون شد و همه قصد دارند بچه داربشن بچه  سوم و چهارم  

زینب جان و محمدجوادجان همش میگن دوتابچه دیگه دیگه میخواهیم.

من بیشتراز همه  نگران اینم  که نتونم درست زمینه‌ساز تربیت تو باشم میدونم تربیت  درفطرتت هست ودست خداست وما زمینه  ومحیط اون راباید فراهم کنیم و در واقع میترسم خراب کنم تربیتت  را.

بایددراین زمینه روی خودم کارکنم.کتاب بعدیم هم قصد دارم  نکته های تربیت فرزند باشد.

حالابریم  سراغ  خاطرات  امربه معروف دوستان:

دوستم گفت:
من یه شیوه جالب امر به معروف رو میخواستم معرفی کنم ☺️ که خیلی از جاها شاید از تذکری که صرفا مربوط به حجابه تاثیرش بیشتره و تفکر افراد رو تحت تاثیر قرار  میده
البته اصل امر به معروف جای خودشه 
 
راستی این رو هم بگم که یه استاد خوبی دارم که مهارت های ارتباط با دیگران از نگاه اهل بیت و قرآن بهمون یاد میده. جای همگی خالی

 ایشون یادمون دادند که ارتباط و ارتقای رابطه با افراد از نشانه های ایمانه . 

ایشون بهمون گفتن که باید در ارتباط با افراد مخاطب شناسی کرد، شرایط و موقعیت رو در نظر گرفت و خیلی چیزای دیگه که به نظرم برای امر به معروف خیلی حیاتیه.

القصه☺️

دیروز بعد از شرکت در یک جلسه خوب و پر از انرژی با دوستای اهل دل برای برگشت چون بارم سنگین بود اسنپ گرفتم

 راننده خانم بود
 و حجابشون راحت بود

 من کلی با خودم کلنجار رفتم که چی بگم چه جور بگم از کجا شروع کنم؟ 

مثلا با خودم گفتم خوبه نظرش رو در مورد حجاب بپرسم و  .‌

تا اینکه گفتم بذار اول یه نقطه اشتراکی که هردومون قبول داریم رو بهش اشاره کنم و یه ارتباطی شکل بگیره. (البته این هم از آموزه های همون استاد عزیزمون بود.)

گفتم چه قدر هوا سرد شده و ایشون هم گفت بله ما بخاری روشن کردیم و .

بعد برای اینکه بیشتر با هم صحبت کنیم ، گفتم یه استادی داریم میگه حال و هوای زمین و آسمون رو هم اثر میذاره، اگه تو دریا آلودگی بشه رو آسمون هم اثر میذاره و بر عکسش هم هست کلا خیلی چیزها تو طبیعت با هم ارتباط داره و ما خبر نداریم‌ و شاید به خطر همین آلودگی ها زمستونمون اومده تو بهار.

باز گفتم همین استادمون گفته که یه بنده خدایی کار علمی تو آزمایشگاه میکنه و محیط کشت هاش همیشه جواب میده ازش که پرسیدن چه میکنی گفته رو به قبله اینکارو میکنه . چون فقط شنیده انجام کارها رو به قبله بهتره.
 
بله عزیز جان ما سعی کردیم یه مفهوم دینی رو علمی و جذاب به ایشون تزریق کنیم

اگر ایشون آدم اهل فکری باشه درمورد بقیه دستورای خدا بیشتر فکر میکنه .

البته شرایط با شرایط فرق داره 

اون خانم احتمالا از صبح تا بعد ظهر که من باهاش رفتم کلی اعصاب مصابش داغون بود به همین شاید امر به معروف نتیجه عکس میداد.☺️

استادمون میگن علت اینکه بعضی ها بد حجابن به خاطر اینه که فکر میکنن آدمای چادری بداخلاقن یا کلا خاطره خوبی ازشون ندارن یا برای همین به ما میگن حتی اگر نتونستین امر به معروف کنید یه لبخند بزنید یه گفتگوی موثر شکل بدین و اینکه آدم خبر نداره طرفی که باهاش روبرو میشه چه لقمه ای خورده و پدر مادرش کی بوده و خیلی چیزای دیگه.

البته این مدل امر به معروف نیاز داره به اینکه آدم یکم خلاقیت داشته باشه و حرفی جالب برای طرف مقابلش .

امشب صحبت به درازا کشید،مامان می‌ره لالا کنه.

شبت بخیر عزیزکم.


گلکم سلام!چطوری؟

گفتم میخوام خاطرات امربه معروفهای دوستام رابگم،یک کانال داریم ماتوی نرم افزاربله که دوستامون خاطرات امربه معروفهاشون رااونجامیگذارند وبقیه بن اونها علاوه بر اینکه یه ایده میشه براشون روحیه هم میگیرند برای اقدام به این کار،من دوست داشتم برای توهم بگم اونهارو

بریم سراغ اولیش:بسم الله الرحمن الرحیم

دوستم میگفت:

هفته گذشته تو مترو منتظر بودم قطار بیاد،خانمی که کنارم نشسته بود،بعد چند لحظه روسریش افتاد(ساتن بود وسر میخورد)وسرش نکرد
منم گفتم خانمی روسریت افتادا،حواست نیست
با تعجب نیگام کرد و گفت مگه چه اشکالی داره؟
منم با تعجب بیشترگفتم:اشکالی نداره!؟
گفت:اعتقادات هر کس به خودش مربوطه و.
اون‌گفت من گفتم
قطار اومد،بلند شدیم سوارشیم،
گفتم بفرما،تا دو ایستگاه هم مسیریم
گفت :اگه عجله نداری وایسیم بعدی

خلاصه همون وسط وایسادیم و بحث علمی کردیم
دختره گفت :استادم هم نتونست منو قانع کنه
دانشجوی پزشکی بود
استادش گفته بود مردا تحریک میشن و این گناهه
ومیگفت این دلیل قانع کننده ای برا من نیست،مردا نگاه نکنن،من در مورد اینکه چرا اول پای چپ را باید داخل دستشویی بذاریمو.تحقیق کردم و قانع شدم اما چرایی حجاب هنوز منو قانع نکرده

گفتم خب الحمدلله که اهل تحقیق هستین،
این مستحبه و شما تحقیق کردین و دیدین خدا تا کجاها هواسش به بنده هاش هست،دیگه ببینین وقتی میگه واجب،دیگه تا چه حد به نفع ماست

دردسرتون ندم،دیگه همونایی که‌خودتون بیشتر از من بلدین
کتاب معرفی کردم و حجاب از نظر روانشناختی و .حتی این حرف استاد پناهیان هم که گفته بود بیحجابی شما نامهربونی در حق هم جنس و غیر همجنسه(ساندویچ پیچی،از هیکل رو فرم و موهای نرم و و خوشرنگ و)
جالبه که اینو قبول کرد
سه تا قطار دیگه اومد و رفت وما همچنان مشغول بحث و تبادل نظر
یکی از اه
داف آشنایی بیشتر اون دختر با حجاب بود اما به لطف‌خدا یه امر به معروف همگانی شد،چون اونایی که رو صندلیا بودن،صدامونو میشنیدن و اونایی که لب خط بودن و‌چند نفر هم اومدن کنارمون وایسادن(بیحجاب)اما چیزی نمیگفتن

در نهایت هم‌گفت من به احترام شما در این مورد بیشترتحقیق میکنم و با آرزوی موفقیت برای  هم ازهم جدا شدیم.

دختر عزیزم!گاهی به بعضی‌ها که تذکرمیدیم کیف میکنیم که اهل منطق و تحقیق هستند.

خداروشکرکه هستند،چنین افرادی.

گفتم قسمتی هم ازصحبتهای رهبرروبرات میگم

رهبرعزیزمون میفرمایند:

تمام آحادملت مسلمان،درحفظ وحراست ازاحکام نورانی آن(اسلام) وسعی درجامعه،دارای وظیفه ای بزرگند.امربه معروف ونهی ازمنکر که یکی ازارکان اساسی اسلام وضامن برپاداشتن همه فرایض اسلامی است،بایددرجامعه ی مااحیا شود وهرفردی ازآحادمردم،خودرادرگسترش نیکی وصلاح وبرچیده شدن زشتی وگمراهی وفساد،مسئول احساس کند.

متوجه میشی عزیزم آقاچی میگن؟ایشون میگن که همه وظیفه دارندازاحکام خدا نگهداری کنند وامربه معروف ونهی ازمنکرهم یکی ازاین احکام هست که بایدحفظ ونگهداری بشه وفراموش نشه وهمه بهش عمل کنند.

خیلی دوستت دارم.

خدانگهدار.

 


سلام عزیز دلم این هفته سردرگمی خاصی داشتم صبح بعد از نماز صبح متوجه شدم که حاج قاسم سلیمانی را شهید کردند باورم نشد تحقیق کردم این خبر را مطمئن شدم در پیام رهبر بود سرداربزرگوپرافتخار اسلام آسمانی شد. گذشته روح مطهر قاسم سلیمانی را از ارواح طیبه ی شهیدان در آغوش گرفتند(خوش به حالش) سالها مجاهدات مخلصانه و شجاعانه در میدان های مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سالها آرزوی شهادت در راه خدا سرانجام حاج قاسم را به این مقام والارسانید پس به همین سادگی نیست باید شهادت آرزومون باشه  و مجاهدت کنیم در راه خدا )آقامیگویندخون پاک او به دست شقی ترین آحاد بشربه زمین ریخت.(اگر به دست آمریکای جنایتکار خون اوریخته نمی‌شد و در کرمان یا تهران شهید می‌شد یا در اثر شیمیایی شدنش در جبهه در رختخواب شهید می‌شد اصلا حقش نبود)رهبرم این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیه الله ارواحنا فداه و روح مطهرخود اوتبریک و به ملت ایران تسلیت عرض کردند(یعنی به خودش باید تبریک گفت وبه امام زمان که به او افتخار می کنندولی چرابه امام زمان تسلیت نگفتند؟؟؟میدونم کاررهبرم  چون حکیمند درسته اما من دلیلشو نمیدونم سؤالم برای یافتن دلیل این صحبت است نه برای اینکه بگویم شاید حرف آقا غلط است.درموردشهید سلیمانی آقا می گویند نمونه برجسته‌ای از تربیت شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود( حواسم باشه که بچه ها را حتماً جوری تربیت کنم (یابه قول استادم مانع تربیت اونهانشم)که جز تربیت شدگان اسلام و مکتب امام خمینی و رهبرم سید علی باشندودیگه آقا گفتنداوهمه عمرخودرابه  جهاد در راه خدا گذرا نید.دخترگلم شهید قاسم سلیمانی فقط مرحله ابتدایی را تمام کردندالبته جای دیگه نوشته بوددیپلم هم گرفته بود نمی دونم تحصیلاتشان چقدر بوده( درروستای قنات کرمان متولد شده و بعد به کرمان رفتندبرای کار بنایی وسپس بعدهابه عنوان پیمانکاردرسازمان آب مشغول کار شدن ۱۳۵۷ و همزمان با کار در سازمان آب کرمان عضو سپاه افتخاری شدند و با شورش کردها به مهاباد رفتند در عملیات های بسیاری شرکت کردند و فرمانده بودنددرجنگ تحمیلی ایران و عراق درسپاه فعالیت میکردجدد تا سال ۷۶ که فرمانده سپاه قدس شدند می گویند شهادت پاداش تلاش بی وقفه او قوه الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد آقا آقای قاآنی را که مغز متفکر قدس او را به جای او جانشین کردم دیگه آقا میگن که انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پرید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه دیشب قانونم چهارشنبه عین الاسد پایگاه آمریکایی ها در عراق را هدف موشک قرار داد و نابود کرد تازه آغاز سخنرانی گفته بود این کارهای نظامی به این شکل کفایت آن قضیه را نمی کند و باید حضور فساد برانگیز آمریکا در این منطقه تمام بشود چهره بین ادامه میگن مقاومت دلبستگان مقاومت خودخواه او این همه دوستان و نیز همه دشمنان بدانم خط جهاد مقاومت با انگیزه مضاعفی ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است گربه عزیز ما تلخ است آدرس یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تهدید خواهد کرد نام شهید شهید عالی مقام سردارسپه قاسم سلیمانی شهدای همراه او به ویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت کربلا و نجف و کاظمین در عراق روز یکشنبه اهواز و مشهد روز دوشنبه تهران و قم روز دوشنبه کرمان تا به چهارشنبه صبح به خاک سپرده شدند با سیل عظیم جمعیت عمومی در کشور اعلام کردند که با حاج قاسم به خواست حاج قاسم را به خاک نصب بردند تا چهارشنبه ادامه پیدا کرد این فضای عمومی و با سیلی محکمی که با پرتاب موشک به این است تمام شد

 پنجشنبه هم سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت ۷۵ روز ۱۳جمادی الاول بودوما در قرارگاه شهید هادی سه روز روضه نه برگزار کردیم که با همکاری دسته جمعی خانمها قرارگاه خدا را شکر که به خوبی برگزار شدوروزدوم (چهارشنبه)ازصداوسیما اومدند برای برنامه قافله عشق که فعالیت خانمها رابرای کارهای فرهنگی ضبط میکردندوعلاوه برفیلم گرفتن ازکارهای قرارگاه وتوضیح حاج آقامیرسعیدی امام جماعت مسجد فیلم مادرشهیدتورجی زاده که برای چهله شهدا(چهل خانه آسمانی)دعوت کرده بودیم گرفتند.

بریم سراغ یه خاطره دیگه امربه معروف،دوستم میگفت

رفته بودم نونوایی.

 دختر 10-12ساله ایی با دوچرخه اومد کنارم وایساد که از نظر جسمی بزرگتر نشون میداد باهاش سر صحبت وباز کردم که کلاس چندمی و کدوم مدرسه و.
بعد بهش گفتم دختر خوب تو که چنین حجابی داری (بطور نسبی پوشش داشت)حیفه که با دوچرخه میای بیرون 
می دونستی که دوچرخه سواری واسه خانمها مثل نماز نخوندن و روزه نگرفتن ،حرامه
گفت نه نمی دونستم
شروع کرد به اینکه من چادری هستم و همه جا با چادر میام بیرون
بهش گفتم چادر مساله نیست خیلی خوبه که چادری هستی ولی  مهم اینه که ما طوری بدنمون رو بپوشونیم که جاییش پیدا نباشه و نگاه کسی رو جلب نکنه ،تشکرکرد ورفت.

دخترکم بعضی از دوستام میگن که آخه چه تاثیری داره ؟ومابرای اینکه احتمال تاثیرنمیدیم امربه معروف نمیکنیم

درحالی که رهبر عزیزترازجانم میفرمایند:

"بعضى گفته‌اند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مى‌گویم احتمال تأثیر همه جا قطعى است؛ مگر در نزد حکومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمى‌رود و اثر نمى‌کند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر دارد. "

گلم شبت بخیر عزیز دلم خدا نگهدارت باشه خیلی دوست دارم

 


سلام به دخترنازم!چطوری تو؟خوبی؟خداروشکر!

امروز صبح بابات وزینب ومحمدجواد رفتیم راهپیمایی 22بهمن .خیابانهای اطراف وخودمیدان امام خداروشکرخیلی شلوغ وپرازجمعیت بود.امسال مصادف باچهلم حاج قاسمهم بود ومردم باشورواشتیاق بیشتری به راهپیمایی اومده  بودند.خیلی خوش گذشت وشادشدیم.

زینب خواهرت ازمن میپرسیدچرابایدحتمابیایم راهپیمایی؟گفتم که راهپیمایی یاری کردن دین خداست وهرکس که بتونه وعذری نداشته باشه باید بیاد.خواهرت گفت:ایناهمه جمعیت خب من بگم من نمیام،(البته خواهرت دوست داشت بیادفقط برای جواب کسایی میخواست بدونه که میگفتندچرابایدبیایم راهپیمایی)گفتم هرنفربایدوظیفه خودش راانجام بدهد

باید ازدین دفاع   کنه گفتم دشمن این راهپیمایی را میبینه و اتحاد مردم را میبینه و ضعف وقوت ما رو میفهمه اگه ضعیف عمل کنیم  به خودش جرأت میده که به ماحمله کنه یا حاج قاسم ما را شهید کنه همون طور که از اتفاقات ۲۵ آبان امسال به این نتیجه رسید که میتونه حاج قاسم را بزنه و زد باید دیگر ضعیف بشیم برمون باید قوی بشیم تا توی دهن دشمن بزنیم.برادرت محمد جواد هم لباس ارتشی پوشیده بودوتوی غرفه مدرسه شون سرود خوند.الانم صداش گرفته. زینب به مناسبت ۲۲ بهمن و روز مادر تولد حضرت زهرا سلام الله علیها ناهار مهمون مون کردرستوران جات خیلی خالی بود.امشبم میخوام یه خاطره دیگه ازخاطرات امربه معروف دوستام روبرات بگم

 

 

دوستم گفت:
 یه مورد خانم کم پوششی بود که چون من گوشیم دستم بودفکرکرد دارم فیلم میگیرم یه نگاهی به گوشیم کرد منم نشونش دادم که فیلم نمی گیرم
 شروع به صحبت کردیم و ایشون یه عالمه حرف تو دلش بود

 می گفت سیل وزله که میاد اینا همش تقصیر ما شل حجاباست واگه ما حجابمونو درست کنیم امام زمان میاد و اینکه خودم یه سری خانمهای چادری می شناسم که فلان وبهمان هستن.

من به هیچکدوم این حرفاش جواب ندادم
گفتم الان فقط من هستم وشما بیا درمورد خودمون صحبت کنیم

من ازت خواهش می کنم ظاهرتو به خاطر امام زمان درست کنی و دعا کنی من هم بتونم باطنم رو درست کنم تا باهم دیگه امام زمانمون رو بیاریم✌

وقتی اینجوری بهش گفتم اصلا سکوت کرد

بعد مدتی گفت اینجا به زور باید قانون حجاب رو رعایت کنم اگه می تونستم می رفتم خارج راحت بودم
جوابشو دادم گفتم اگه الان من شما رو اذیت وآزار کنم باید زنگ بزنی پلیس بیاد
گفت قطعا
گفتم پس قبول داری قانون باید به این مشکل بین ما رسیدگی کنه
گفت بله
گفتم که خب الان قانون حجاب رو هم که بخشی از قانون کشوره باید قبول داشته باشی 
نمیشه قانون رو دلبخواهی قبول داشته باشی
ده دقیقه صحبت کردیم و ایشون پر از شبهه بود
موردی که خیلی ناراحت شدم فیلم گرفتنامون از هم بود که چرا ما باید صحبت دوستانه بین خودمون رو تبدیل به یه بحثی کنیم که من فیلم گرفتم یا تو فیلم گرفتی

خدا لعنت کنه اون پولی نژاد رو که اینو باب کرد
گفتم ببین اگه یه آقا پسری با شما تحریک بشه وقطعا دستش به شما نمی رسه دستش به یه دختر7ساله برسه
اونوقت چی میشه
من وشما تو این ماجرا حتما حتما مقصریم

بهش فکر کن
تند تند میگفت باشه
معلوم بود که دیگه جوابی نداشت بده

گفت اگه شوهرم بخواد با نگاه به ی دیگه زندگیمونو سست کنه که دیگه اون شوهر بدرد نمی خوره
گفتم اگه دقت کنی الان همینجوره خیلی دخترخانمهای هم تیپ شما که ازدواج کردن همینجوری فکر میکردن و زندگیشون بهم ریخته

گفتم اگه فکر می کنی غربیا چشم ودلشون سیره.؟
گفت آره آره اونا خوش به حالشون چشمشون  سیره
گفتم برو یه سرچی کن  جنون جنسی در غرب ببین به کجاها رسیده!!؟؟
گفت ببین شما چه چادر داشته باشی چه نداشته باشی متلک رو می شنوی 
گفتم من تاحالا متلکی که شما میگی رو نشنیدم☺
گفت نه یکی از دوستام.
گفتم راجع به خودمون دوتا صحبت کنیم
گفت اسلام که همش به حجاب نیستش که
گفتم نه نیست اما یکی از مظاهر اسلام حجابه

خلاصه هرچی حرف زد جوابشو دادم مگر مسائلی که ناراحتش می کرد رو جواب ندادم
چون مواردی مثل بلاهایی که میادو فساد در کشور هم تقصیر گناهان ظاهری
اوناوگناهان باطنی ماست.آخرسرهم خیلی تشکرکرد وخداحافظی کردیم.

امام جامعه میفرماید:بینش ى لازم است؛ اما همه چیز نیست؛ اصل قضیه، آن ایمان الهى معنوى است که باید در دلهاى شما باشد؛ خودتان را دینى بسازید. جوانان در محیط خودشان، امر به معروف و نهى از منکر کنند. چرا این واجب - امر به معروف، امر به کارهاى خوب - در جامعه‌ى اسلامى هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمى‌تواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید. بعضى خیال مى‌کنند تا منکرى دیده شد، باید با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحى داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ سلاح زبان. زبان از مشت خیلى کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت کارى نمى‌کند."

دخترکم بریم بخوابیم شبت بخیر.


 سلام گلکم! خوبی مامان!این روزها مسیرفکرم  خودش ترسیم میشه خیلی اوضاع بدی شده انگاریه  نفرنشسته ونمیگذاره خوشحالی و شادی برای ماباقی بمونه.تازه داشتند یه عده که درخواب بودندوایمانشون غبار گرفته بود،بیدارمیشدندومن دعامیکردم این فقط یک شورنباشه و پایدار بمونه و شعور هم پیدا بشه (هنوامیدنشدم دلهادست خداست)صبح متوجه شدم اون هواپیمایی که فکر می‌کردیم بر اثر نقص فنی منفجر شده علتش این بوده که خودنیروهای سپاه  اشتباه زدنش وای که همه جا برام تیره و تار شده بود خدایاتو یاریمون کن چرا ؟مگه سپاه به خودش مغرور شده بود؟ آخه همون روز صبح زودپایگاه عین الاسد که آمریکایی‌ها در عراق اشغال کرده بودند و از اونجا ماشین حاج قاسم را هدف قرار دادند موشک باران کرد و خوشحالی برای همه مردم از این سیلی که به دشمن زدیم برامون به وجود آمد حدود ساعت ۶ این هواپیما منفجر شد و همه سرنشینانش مردندحالا فهمیدیم که نیروی هوافضای سپاه در آماده باش کامل بوده و چند رادار و موشک‌ هم خنثی کرده بود اشتباهیاین هواپیما را که دچار نقص فنی شده بود و دور زده بود که برگرده به فرودگاه ومسیرش راعوض  کرده بودبه جای دشمن زدند.وای وای وای‌.سردارحاجی زاده که رئیس نیروی هوافضای سپاه بود خیلی خاضعانه اومد و توی  تلویزیون معذرت خواهی کرد و همه تقصیرها را به گردن گرفت وواقعیت ماجرارا تعریف کرد و گفت ای کاش من میمردم و چنین روزی را نمی دیدم که اشتباه کنند نیروهام و این همه آدم بی گناه را بکشیم و گردن ما از مو باریکتره و همه تقصیرها را می‌پذیریم. این یک خطای انسانی بوده.بیشترناراحتی وعصبانیتم  از دست آدم های کج فهم و معاوندینبا انقلاب و جمهوری اسلامی و مردمی که از گران شدن  اجناس ناراحتند وفقط چشمشون به آن چیزهاست وبا انقلاب اگر مانع رسیدن به دنیا شان باشه بد میشنوند.ا لان انقلابیون وسپاهیان باعث کشته شدن بچه های مردم شدند( در این هواپیما نخبه‌های دانشگاه شریف تهران بودند که دکتراشونوکانادامیگذروندندوبعد از تعطیلات داشتند برمی‌گشتند کشور کانادا برای ادامه تحصیلشون)البته رهبروسردار حاجی زاده آنها را شهید نامیدند. چندتا از خانواده‌های این بچه‌ها هم اعلام کرد که ما حاضر نیستیم  که کسی به انقلاب بعد بگه ولی پیگیری ماجرا ومجازات خاطیان را می‌خواستند.آن فردی که موشک را شلیک کرده به گفته سردار حاجی‌زاده یک لحظه باید فکر میکرده بین اینکه بزنه یا نزنه به هواپیما هم هشدار  داده بوده که خودش رو معرفی کنه ولی ظاهراً هواپیما جوابی نداده ومتخاصم(دشمن) شناخته شده.(چندسال پیش هم دوهواپیمای مسافربری برج‌های دوقلوی را در آمریکا تخریب کردند و عده زیادی از مردم کشته شدن در این برج ها اگر مسئول شلیک باخودش فکرکرده اگه مثل این هواپیما چنین  قصدی داشته باشه چی؟ اگر یه گروگانگیری اونوگرفته باشه وبخواد به دستور امریکا پایگاه نظامی ما را نابود کنه چی ؟(نزدیک پایگاه نظامی بوده )پس تشخیص میده بزنه وچون دربالاترین حدآمادگی بودند اجازه داشته وقتی تشخیص داد بزنه .بیچاره تقصیری نداشته اگر همه چی رو رعایت کرده باشه وظیفه‌اش را انجام داده است.سردارحاجی زاده گفت:فردخاطی راتحویل  قوه قضاییه دادند همون  وقت که متوجه شدند (خدارحمش کنه.)خلاصه دخترم فقط امیدمون بخداست که یه کاری بکنه از این شرایط نابه سامان بیرون بیایم،تو هم دعا کن برامون.حاج  قاسم عزیز مون هم دعا کنه برامون.

سیل صلوات و استغفار راه می اندازیم تا مشکلمون حل بشه.

امشب هم بریم سراغ خاطرات امربه معروف بادلی اندوهگین:

دوستم میگفت:

دیروز روز شلوغی بود. لابلای همه این رفت و آمدها، یکبارش رو با اسنپ رفتم محل جلسه.

توی مسیر یه خانمی چادرش داشت میرفت زیر چرخ موتورشون.

البته ناگفته نماند که بعدا دیدم صورتشم نقاشی داره

راننده تلاش کرد با بوق و . بهش بفهمونه که چادرش رو جمع کنه تا نخوردن زمین.
البته موفق هم شد.

مساله ای که خییییلی برام جالب بود
اینکه وقتی بهش تذکر داد، اون خانم 1. بلافاصله عمل کرد (حفظ جان)
2. برگشت تشکر کرد
3. که مهمتر اینکه، راننده اصلا منتظر تشکر نبود و در واقع اصلا متوجه تشکر اون خانم نشد. یه جورایی انگار وظیفه اش بوده و کار خاصی هم نکرده

این وسط من هی فکر میکردم آیا وقتی به کسی تذکر میدیم

حفظ ایمانش براش مهم نیست؟!
اون به تو چه ای که بهمون میگن همون تشکره اس منتها کادو پیچش نکردن
ما هم وظیفه مون رو انجام میدیم
حتی منتظر تشکر خدا هم نباید بود چه برسه خلقش.


حالا من چیکار کردم.
وقتی به مقصد رسیدم
گفتم آقا
شما به اون خانم بابت جمع کردن چادرش تذکر دادین.
گفتن بله

گفتم امر به معروف هم همینه.
طرف تا داشت حلاجی میکرد چی میگم جستم بیرون.
دخترنازنینم !رهبرعزیزم میفرمایند:

کسى که مى‌بینید خلافى را مرتکب مى‌شود - دروغ، غیبت، تهمت، کینه ورزى نسبت به برادر مؤمن، بى‌اعتنایى به محرّمات دین، بى‌اعتنایى به مقدسات، اهانت به پذیرفته‌هاى ایمانى مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت - یک کلمه‌ى آسان بیشتر نمى‌خواهد؛ بگویید این کار شما خلاف است، نکنید؛ لازم هم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید، دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.

خداحفظشون کنه۰خداروشکرکه یه رهبربه این خوبی داریم.

خیلی دوست دارم شب بخیر عزیزم مادرت


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها