سلام  مامان!چطوری؟

دلم کلی برات تنگ شده عزیزم .

منم خوبم الحمدلله مشغول کارهای خونه وحفظ قرآن و برنامه های دیگرم هستم.با برنامه‌ریزی خوب به همه کارهام می‌رسم. امروزصبح برای این که خوابم نبره تو خونه رفتم جامعه القرآن تا برنامه‌ریزی حفظ قرآنم رواونجام بدهم واگرشد با یکی از دوستام مباحثه کنم که به نظرم اصل اساسی حفظ قرآن بعدازتکرارمباحثه است.هرموقع که خوب تونستم مباحثه کنم بیشترتوذهنم مونده.دوست دارم توهم حافظ قرآن بشی تاقرآن همیشه همراه توباشه وهمچنین توزندگی دستوراتش روعمل کنی چون خداکه ماروخلق کرده دستورزندگی رابرای ماتوقرآن فرموده که اگه به اون عمل کنیم وهرجاش راهم متوجه نشدیم ازاستادتفسیرسؤال کنیم وازاهل بیت علیهم السلام یاری بگیریم امکان نداره موفق نشیم توکارهامون.

خب بریم سراغ خاطره امر به معروف امشب.

یکی دیگه ازدوستام درکانال واجب فراموش شده نوشته بود:

 منم از خاطرات و تجربه شما خیلی جرأت گرفتم،مدتی بود توی یه کلاس با مشاورها و دانشجوهای مشاوره و با استاد آقا کلاس داشتیم،
حجابها خیلی نابسامانو برخوردهای زننده.
مدتها ذهنم درگیر بود که چطور توی این فضا امریه معروف کرد که در برابر ما چادریها گارد نگیرند.دائما خاطرات دوستان را می‌خواندم و جرأتم بیشتر شد تا اینکه امروز یکی از اون مشاورای ارشدشون یه روسری تور روی سرش انداخته بود و گردن و همه پیدا،صندلی جلوی من هم می نشست و من خودخوری میکردم،مونده بودم چه جوری بهش بگم زنگ استراحت همه رفتند بیرون، من و دوستم مونده بودیم یه کم وقت بعدش بریم که یه دفعه ای همون فرد برگشت چیزی از توی کیفش برداره، با احترام صداشون کردم و فرصت را غنیمت شمردم و گفتم عزیزم ببخشید روسری تون مناسب نیست و گردن و همه جاتون پیداست البته با توجه به اینکه استاد مرد و مجرد هستند میگم که رعایت کنید یه دفعه ای مهربونه گفت ع پیداستو خیلی استقبال کرد و روسری را جمع و جور کرد و تشکر کرد تا آخر کلاس هم شال را محکم روی سرش و دور گردنش گرفته بود کمتر پیدا باشه
لطف خدا بود موقعیت جورشد بهش گفتم ،
 وسط کلاس هم دیدم یکی از باکلاساشونمانتو جلو باز پوشیده اما یه پیکسل زده جلوش تا کامل باز نشه 
 پایان کلاس جلوی آسانسور منتظر بودیم که اتفاقی به لطف خدا من و دوستم و ایشون  تنها شدیم تا آسانسور برگرده یه دفعه ای گفتم چه پیکسل قشنگی و نوشته اش را خواندم و گفتم  این باحیا بودن شمارا می‌رسونه که با این بستین جلوی مانتو را، اونم خوشش اومد از تمجید من و تأیید کرد ،باب تذکرات بعدی باز شد خدارا شکر ☺️

 

دخترکم!منم مثل این دوستم وقتی این خاطرات رامیخونم،توجامعه که میرم دیگه نمیتونم بادیدن یک فردبدحجاب بدون عکس العمل باشم یاباب صحبت راباهاش بازمیکنم اگه راه بده واگرنه نامه ای براش مینویسم وبامهربونی بهش میدم موقع رفتن ازپیشش،یابهش میگم وردمیشم.

رهبرعزیزمون درزمینه امربه معروف ونهی ازمنکر می فرمایند:کار نیکی که مخاطب خود را به آن امر می کنیم و رفتار زشتی که وی را از آن برحذر می داریم، هرچه بزرگ تر و تأثیر اجتماعی یا فردی آن ژرف تر و ماندگارتر باشد، امر به معروف و نهی از منکر ما ارزشمندتر است».

گلم شبت بخیر.امشب خیلی خوابم میاد.خدانگهدار.خیلی دوستت دارم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها